از گذشتههای دور تا به امروز، اقوام و ملتهایی که صاحب تمدن و فرهنگ و دستاوردهای ملّی و آیینی بودهاند، همواره کوشیدهاند این فرهنگ و تمدن و سیطره ملّی و آیینی را ثبت و ضبط کنند تا برای آیندگان محفوظ بماند و سندی باشد بر مجد و شُکوهِ آن قوم و ملت.
ایرانیانِ ساکنِ سرزمین همواره پهناورِ ایران نیز همچون هر ملتِ صاحب تمدنی، از دیروزهای بسیار دور تا امروزهای نزدیک بر آن بودهاند که فرهنگ و هنر و آیین و شکوهِ گاه آمیخته با مظلومیتهای سرزمینشان را جاودان و ماندگار بسازند، که جدای از روایتهای دینیِ اوستا و نیز آنچه در خدای نامهها آمده، گاه این فرآیندِ جاودانسازیِ فرهنگ و تمدن از طریق سِحرِ شعری صاحبانِ حماسهنامهها همچون فردوسی (شاهنامه) و اسدی طوسی (گرشاسپ نامه) و ایرانشاه بن ابیالخیر (بهمن نامه) صورت گرفته؛ و گاه نیز به هنرِ قلم و جوهرِ امانتدارِ تاریخنویسانی چون محمد بن جریر طبری (تاریخ طبری)، ابوالفضل بیهقی (تاریخ بیهقی)، عبدالحی گردیزی (زَین الاخبار)، عطاملک جوینی (تاریخ جهانگشای) و خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی (جامعالتواریخ) به سامان رسیده است.
در میان کتابهای تاریخ عمومیِ ایران، چه آنها که به فارسی نگاشته شده، چه آنها که به تازی، رسم معمول بر این بوده که تاریخنگار فصل آغازینِ کتاب خویش را به شرحِ داستان خلقت و پیدایش نخستین بشر و پادشاه اختصاص میداده و در ادامه به شرح تاریخِ ایران و اسلام از آغاز تا روزگارِ زندگی خویش میپرداخته است. البته در تاریخهایی که به یک دوره یا سلسله تاریخی خاص اختصاص دارد، مؤلف تاریخِ خود را بهطور معمول با ذکر چگونگی پیدایش و ظهورِ سلسله حکومتی یا دوره تاریخی مورد نظر خویش آغاز میکند.
هنگام استفاده از هر دو نوع کتابهای تاریخی فارسی، چه آنها که به تاریخ عمومی میپردازد، چه آنها که تاریخ یک دوره یا حکومت یا شخصِ خاص را روایت میکند، به طور کلی با آثار و کتابهایی مفصل و گاه چندمجلدی روبرو هستیم که صفحههای آنها نام بسیاری از افرادِ ریز و درشت و اصلی و فرعیِ یک رویداد تاریخی را بر سفیدیِ خود ثبت کرده است. اما در میان کتابهای تاریخیِ فارسی آثاری نیز وجود دارد که همه یا بخش زیادی از تاریخ ملّی و دینیِ ایران پیش از اسلام و ایرانِ اسلامی را در تعداد صفحههایی کم و به طور اجمالی روایت کرده، که کتاب «لُبّ التواریخ» یکی از همین آثار است.
** لُبِ تاریخ ایران را در یک کتابِ کوچک بخوانید
«لُب» یعنی خالص، برگزیده، خلاصه و مغزِ هر چیزی. این «لُب» همان است که در اصطلاح عامیانه گاه به غلط آن را به شکل «لُپِ مطلب» به کار میبرند؛ در حالی که درستِ آن «لُبِ مطلب» است، یعنی اصل و خلاصه مطلب یا جان و مغزِ کلام. به هر روی یکی از آثارِ تاریخی زبان و ادبیات فارسی، کتابی است به نام «لُبُّ التواریخ» که آن را امیر یحیی بن عبداللطیف قزوینی در فاصله سالهای ۹۴۴ تا ۹۵۷ هجری قمری در عهد پادشاهی شاه طهماسب صفوی نگاشته است. وی این کتاب را به فرمان بهرام میرزا، فرزند شاه اسماعیل صفوی، تألیف کرده است.
این کتاب که با زبانی ساده و روان و اغلب دور از صنعتپردازی لفظی و معنوی نگاشته شده، دارای چهار «قِسم» یا بخش است که هر کدام از این چهار قِسم، خود چند فصل دارد. قِسم نخست: در بیان احوال حضرت پیغامبر (ص) و امامان معصوم (ع). این بخش دارای دو فصل است.
قِسم دوم: پادشاهان پیش از اسلام. این بخش چهار فصل دارد درباره پیشدادیان، کیانیان، ملوک طوایف و ساسانیان.
قِسم سوم: پادشاهان پس از اسلام. بخش سوم دارای سه مقاله است که این مقالهها میپردازد به کسانی که پس از وفات حضرت پیغامبر (ص) حکومت کردند؛ حکومت بنی امیه؛ و دوران حکومت بنی عباس. در این بخش همچنین در بابها و فصلهایی جداگانه، به شرح روزگار خاندانها و سلسلههایی که از عهد بنی عباس تا پیش از آغاز صفویه، به صورت مرکزی یا محلی در ایران حکومت کردهاند، پرداخته شده که از میان آنها میتوان از سلسلههای طاهریان، صفاریان، سامانیان، غزنویان، غوریان، آل بویه، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، اتابکان، مغولان و تیموریان و نیز حاکمان محلی چون آل چوپان و آل مظفر نام برد.
قِسم چهارم: این بخش به تمامی اختصاص دارد به یادکرد شاهان سلسله صفویه. مؤلفِ این کتاب خود بیان کرده که مقصود اصلی او از تألیفِ «لُبّ التواریخ»، توصیف و انتشار مناقب و کارها و آثارِ نیک شاهان صفوی بوده است. («لُبُّ التواریخ»، به تصحیح میر هاشم محدث، صفحه ۲۲).
با نگاه به همین فهرست فشرده و مختصر، میتوان دریافت که محتوای این کتاب، تاریخ ایران را از زمان پادشاهیِ نخستین شاه، یعنی کیومرث تا روزگار صفویه (عهد شاه طهماسب صفوی) روایت میکند. در کنار این، «لُبُّ التواریخ» همچنین تاریخ اسلام را از زمان حضرت رسول اکرم (ص) تا پایان حکومت بنی عباس تعریف کرده است؛ و همه این تاریخِ دور و دراز را یحیی بن عبداللطیف قزوینی در کتابی کم ورق گردآورده که نسخه چاپی امروزینِ آن، ۲۸۲ صفحه دارد (متن اصلی کتاب بدون درنظر گرفتن مقدمه مصحح).
** کتابهایی که مؤلفِ «لُبّ التواریخ» از آنها بهره برده است
همچنانکه مصححِ «لُبّ التواریخ» اشاره کرده، یحیی بن عبداللطیف قزوینی به احتمال کتاب خود را در سال ۹۴۴ آغاز کرده و در سال ۹۴۸ به پایان رسانده؛ اما با توجه به اشارههای متن، باید گفت که وی پس از پایان کارِ تألیف، تا سال ۹۵۷ کتاب را اصلاح و بازبینی میکرده است. به هر روی آنچه آشکار است، اینکه این اثر، کتابی است متعلق به دوره صفویان؛ و تا پیش از صفویه، کتابهای تاریخ بسیاری پدید آمده بودند که مؤلف «لُبّ التواریخ» نیز از تعدای از آنها سود برده است. از جمله آثاری که قزوینی در تألیف «لُبّ التواریخ» آنها را پیش چشم داشته و با ذکر نام به آنها ارجاع داده، کتابها زیر است:
«نظام التواریخِ» قاضی بیضاوی، «سنی ملوک الارض و الانبیا» از حمزه حسن اصفهانی ، «مرصاد العبادِ» نجم دایه، «جامع التواریخِ» خواجه رشیدالدین فضلالله ، «روضه الصفا» از میرخواند، «عیون التواریخ»، «ظفرنامه» یزدی، «تاریخ گزیده» حمدالله مستوفی ، «مرآت الجنان» یافعی و «صفوت الصفا». (پیشین، صفحه ۱۰ و ۱۱)
از ویژگیهای کتابِ «لبّ التواریخ» یکی آن است که مؤلف که ذوق شعر دارد، در میان مطالب گوناگون کتاب بیتهایی را به فراخور متن آورده است. برای نمونه در پایان فصل اول کتاب که به شرح اجمالی روزگار حیاتِ حضرت محمد مصطفی (ص) اختصاص دارد، این سه بیت را آورده است:
«تا شبِ نیست روز هستی زاد / آفتابی چو او ندارد یاد
فیض فضل خدای، دایهی او / فرّ پر همای، سایهی او
اوست نقدینه خزانه جود / همه عالم طفیل و او مقصود» (پیشین، صفحه ۳۱)
** روایت مختصر تاریخ ایرانِ پیش از اسلام از پیشدادیان تا ساسانیان
روایت قزوینی از تاریخ پیغامبر اکرم (ص) و روزگار امامان معصوم (ع) در ۲۲ صفحه چاپی ثبت شده و پس از آن، وی به معرفی مختصرِ «پیشدادیان»، نخستین سلسله تاریخِ باستانی – اسطوره ای ایران پرداخته است. سلسله پیشدادیان با کیومرث که برخی او را آدمِ نخستین میدانند آغاز میشود؛ در واقع کیومرث نخستین پادشاه است. در «لُبّ التواریخ» درباره کیومرث آمده است:
«بعضی از مورخان او را ‘آدم’ میخوانند و بعضی او را از نسل سام بن نوح، علیهماالسلام، میدانند؛ و قاضی بیضاوی در کتاب نظام التواریخ ترجیحِ این قول نموده [یعنی این نظر را ترجیح داده و برگزیده است] و بعضی گفتهاند [کیومرث] ‘آدم’ نیست اما پیش از نوح بوده و از نسل شیث بن آدم است؛ حقیقتِ آن ایزد متعال میداند. به همه قول، پیش از او پادشاه نبوده [یعنی طبق نظر همه نخستین پادشاه، کیومرث بوده]. مُقام [جایگاه] او در غارها بوده و پوست حیوانات پوشیدی [= میپوشید]. در آخر عمر عمارت ساخت و خانه کرد و شهر از آن پیدا گشت [یعنی کیومرث ابداعگر شهر بود]؛ و کیومرث را هزار سال عمر بود اما سی سال پادشاهی کرد. از آثار او بعضی از اصطخر فارس و دماوند و بلخ است». (پیشین، صفحه ۴۶)
این یک بند مختصر و بسیار موجز، همه آن چیزی است که قزوینی در معرفی سرسلسله پیشدادیان در کتاب خویش آورده است.
مؤلف «لُبّ التواریخ» پس از یادکرد کیومرث، دَه شاه پیشدادی دیگر را نیز معرفی کرده و به اختصار از شاهانی چون هوشنگ و طهمورث و جمشید و ضحاک و فریدون و منوچهر نیز سخن گفته است.
پس از شرح مختصرِ روزگار پیشدادیان، مؤلف به یادکرد شاهان کیانی، همچون کیقباد و کیکاووس و کیخسرو و لهراسب پرداخته و ماجرای اسکندر و حملهاش به ایران و کشته شدن دارا پسر داراب را بازگو کرده و آنگاه بر سر تاریخِ «ملوک طوایف» یا همان سلسله اشکانی شده است.
باید یادآور شد که «پیشدادیان» و «کیانیان» نام دو سلسله آغازینِ تاریخ اساطیر ایران است که در کتابهای بسیاری، از جمله «شاهنامه» فردوسی شرح دوران حکومت آنان بیان شده است. برخی از پژوهشگران بر این باورند که تاریخ پیشدادیان و کیانیان در موارد بسیاری منطبق است با دو سلسله تاریخی «مادها» و «هخامنشیان».
در کتاب «لُبّ التواریخ» آخرین پادشاه اشکانی «اردوان بن نرسی بن نرسی بن گودرز» است که در جنگ با «اردشیر بابکان» شکست میخورد و همین شکست است که موجب انقراض اشکانیان (ملوک الطوایف) و روی کار آمدن ساسانیان میشود.
به طور کلی مؤلف «لُبّ التواریخ» فصل مربوط به اشکانیان را بسیار بسیار موجز نگاشته است؛ بهگونهای که در معرفی هر یک از شاهان این سلسله بیش از یک یا دو خط مطلب ننوشته که این مختصر نیز به طور عمده اختصاص دارد به نام و نسبِ پادشاه و مدت حکمرانی وی. اما برخلاف این فصل، یحیی بن عبداللطیف قزوینی فصل ساسانیان را به نسبت مفصلتر ترتیب داده و در شرح دوران حکومت بسیاری از پادشاهانِ این سلسله، از جمله اردشیر بابکان، شاپور اول، بهرام اول، شاپور ذوالاکتاف، بهرامِ گور، انوشیروان، هرمز پسر انوشیروان (هرمز چهارم)، خسرو پرویز و یزدگرد سوم، شرح بیشتری داده و برخی حوادث دوران پادشاهی آنان و نیز برخی حکایتهای تاریخی و تعلیمی را بیان کرده است.
** پند گرفتن بهرام گور از ماجرای سگِ مرد چوپان
از جمله حکایتهای جالبی که مؤلف «لُبّ التواریخ» در فصل مربوط به ساسانیان آورده، ماجرایی است پندآموز که در دورانِ پادشاهی بهرامِ گور رخ داده است. یحیی بن عبداللطیف قزوینی آورده است:
«زمان او [یعنی بهرام گور ساسانی] زمان عشرت و طرب بود. مردم تا نیمروز به کسب مشغول بودندی و نیمه دیگر به عشرت. کارِ مطربان رواجی عظیم گرفت. بهرام گور از هند دوازده هزار لوری [= کولی، نوازنده و خواننده دورهگرد و غربتی] به جهت مطربیِ مردم بیاورد و نسل ایشان هنوز مطربی میکنند. بهرام به عشرت مشغول بود و کارِ مُلک به وزیر گذاشته بود [یعنی اداره مملکت را به وزیر سپرده بود]. وزیر، ولایت خراب کرد و لشکر را مرسوم [= مقرری و جیرهی نقدی] نداده بود. بهرام روزی بر سبیلِ شکار بیرون رفت. بر در خیمهای، چوپانی سگی را از درخت آویخته بود. [بهرام] موجب پرسید. گفت: این سگ بدین گله من معتمد بود؛ ناگاه نقصان در گله [پدید] میآمد و موجب معلوم نمیشد. متفحص شدم [= بررسی کردم]؛ این سگ با ماده گرگی اُلفت گرفته بود و با او درساخته و گرگ، گوسفندان را تلف میکرد. بهرام از این سخن متنبه شد و متفحصِ احوالِ وزیر گشت. [وزیر] گناهِ بیشمار داشت، او را سیاست [= مجازات] کرد». (پیشین، صفحه ۷۰)
** «لُبّ التواریخ»؛ راهی میانبر برای آشنایی با سلسلههای تاریخی ایران
همچنانکه پیش از این اشاره شد، کتاب «لُبّ التواریخ» یک دوره تاریخ مختصر و موجز ایران از نخستین پادشاهِ اساطیری تا روزگار شاه طهماسب صفوی است؛ از اینرو کتابی است مناسب برای دانشجویان و علاقهمندانی که میخواهند در اندک زمانی ضمن مرورِ تاریخِ ایران، اطلاعاتی کلی درباره پادشاهان گوناگون و حوادث تاریخیِ روی داده در دورههای مختلف به دست آورند.
در «لُبّ التواریخ» دورانِ پرماجرای سلسلههای طاهریان، صفاریان، سامانیان، غزنویان، آل بویه، سلجوقیان و خوارزمشاهیان و مغولان به شکلی خلاصه معرفی شده است. برای نمونه، مؤلفِ این کتاب همه تاریخِ روزگار حکمرانیِ سلطان محمود غزنوی و پسرش ، مسعود، را در یک و نیم صفحه بازگو کرده است و این درحالی است که بیهقی در شرحِ وقایعِ عهد پادشاهی این دو سلطان، کتابِ معظم «تاریخ بیهقی» را پدید آورده است.
** امانتداری مؤلف
از دیگر ویژگیهای تألیفِ یحیی بن عبداللطیف قزوینی آن است که وی تا جایی که میتوانسته، کوشیده تاریخِ وقایع، اعم از به تخت نشستنِ پادشاهی یا میلاد و وفاتِ او یا تاریخ یک رخداد مهم را با ذکرِ سال و گاه ماه و روزِ آن ذکر کند.
مؤلف این کتاب همچنین هر جا مطلبی را از منبعی دیگر ذکر کرده، نام منبع را آورده و بدین شکل امانتداری خود را نشان داده است. به مَثَل در ذکر وقایع دوران هلاکوخانِ مغول آورده است که هلاکو بعد از کشت و کشتارِ اسماعیلیه و فتح قلعههای آنان، رو به جانب بغداد نهاد تا بساطِ خلافت خلیفه عباسی را براندازد «و چون به کردستان رسید، غارت و قتل عام فرمود [= دستورِ قتل عام داد] و چون به بغداد رفت، ‘مستعصمِ’ خلیفه بعد از محاربات [= جنگها] به خدمتش رسید و بعد از دو روز با چهار پسر در سادس صفر سنهی ستّ و خمسین ستّ مائه [= در ششم صفر سال ۶۵۶] به قتل آمد و در بغداد غارت و قتل عام رفت. در تاریخ ‘مرآت الجنان’ مذکور است که در بغداد هزار هزار و هشتصد آدمی در این فتنه کشته شدند». (پیشین، صفحه ۱۶۸)
** ذکر چگونگیِ وفات شاه اسماعیل صفوی
مفصلترین بخش کتابِ «لُبّ التواریخ»، قِسمِ چهارم و پایانیِ آن است که اختصاص دارد به بیان احوال روزگار شاه اسماعیل صفوی و نیز بخشی از ایامِ سلطنت شاه طهماسب صفوی. یحیی بن عبداللطیف قزوینی که خود در این روزگار میزیسته، این بخشِ آخرِ کتاب را با شرح بیشتری نوشته است، بهگونهای که در یادکردِ حوادثِ روزگار شاه اسماعیل ، جنگهای گوناگونِ این پادشاه را با ذکر تاریخ شرح داده و حتی از صاحب منصبانِ لشکرِ صفوی که در نبردهای مختلف حضور داشتند نیز نام برده و تاریخ وفات یا شهادتشان را هم ذکر کرده است.
صاحبِ «لُبّ التواریخ» در شرح چگونگی وفات شاه اسماعیل آورده است:
«و حضرت اعلی [یعنی شاه اسماعیل صفوی] در این سال [منظور سال ۹۳۰ ه. قمری است] به جهت شکارِ اسبِ [صحرایی] به جانب شکی [= شهری از ایران در ناحیه قفقاز که امروزه جزو کشور آذربایجان است] میل فرمودند و بعد از نیل مقصود و مراجعت از آنجا، در حدود سراب مزاج همایون از اعتدال به اعتلال [= بیماری] کشید و چند روز مرض متمادی شد و اطبای حاذق تشخیص به حصبه کرده بودند. هر چند علاج و سعی بیش کردند، فایده نداد و روز به روز خستگی اشتداد مییافت و چون جاذبه داعیِ [= دعوتکننده] یا ایتها النّفسُ المطمئنه اِرجعی الی ربکِ راضیه، غالب بود و ارواح مقدسه انبیا و ائمه هدی حضور حضرتش را طالب، در صباح [= بامداد] روز دوشنبه نوزدهم رجب سنهی مذکور [یعنی سالِ یاد شده] جهان فانی را وداع کرده، به سرای جاودانی و نعیم باقی انتقال فرمودند و حظایر قدس [= بهشت] را بر مجالس انس اختیار نمودند. انّالله و انّا الیه راجعون. نظم:
دریغ آن شهنشاه صاحبقران / جَمِ تاجبخشِ ممالکستان
دریغ آن که دیگر نبیند سپهر / نظیرش در آیینهی ماه و مهر
و نعشِ مورد الانوار آن حضرت را در شب سهشنبه، بیستم ماه مذکور… به دارالارشاد اردبیل فرستادند و در حظیرهی مقدسهی [= مقبره] صفویه مدفون ساختند. عمر شریفِ آن حضرت سی و هشت سال بود و مدت سلطنتش بیست و چهار سال». (پیشین، صفحه ۲۸۹)
** نسخههای کتابِ «لُبّ التواریخ»
بنابرآنچه میرهاشم محدث، مصححِ «لُب التواریخ»، در مقدمه این کتاب آورده است، این کتاب تاکنون چندین بار در ایران و خارج از ایران چاپ شده است. نخستین چاپ این اثر به کوشش سید جلالالدین طهرانی و به همت مؤسسه خاور در ۱۳۱۴ خورشیدی منتشر شده و چاپ دوم آن نیز به خط مرحوم محمدباقر نیرومند و به همت نشر بنیاد و گویا در ۱۳۶۳ نشر یافته است.
این کتاب همچنین در سالهای ۱۹۲۷ و ۱۹۶۰ به زبان فرانسوی و لاتین ترجمه و منتشر شده است.
چاپِ آخر این کتاب نیز با تصحیح میرهاشم محدّث و به همت انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در سال ۱۳۸۶ منتشر شده است. این چاپ بر اساس سه نسخه خطی به تاریخهای ۹۶۸، ۹۷۵ و ۱۰۱۰ هجری قمری تصحیح و روانه بازار شده است.
* ارجاعهایی که به متن کتاب داده شده، براساس همان نسخهای است که با تصحیح جناب محدث و به همت انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی منتشر شده است.
** خبرگزاری ایرنا بر آن است که گنجینه آثار ادب فارسی را بازمعرفی نماید، تا با آگاهیافزایی نسبت به داشتههای ارزشمندمان، در راه آشتی دوباره مردم سرزمینمان با کتابهای ارزشمند ادبیات کهن فارسی قدمی برداشته باشد.
بدین منظور، هر نوبت یکی از متنهای کهن ادبیات فارسی در سلسله نوشتههایی با عنوان «آشتی با ادبیات فارسی» به طور اجمالی معرفی خواهد شد. پیش از این در نخستین تا پنجمین شماره از این مجموعه، کتابهای «قابوسنامه»، «سفرنامه ناصر خسرو»، «مرصادالعباد»، «ورقه و گلشاه» و «سیر الملوک» یا «سیاستنامه» خواجه نظامالملک طوسی معرفی شده است و در این نوبت نیز «لُبّ التواریخ» اثر یحیی بن عبداللطیف قزوینی.
میزگرد و گزارش*۳۰۶۷*۱۴۳۶*گزارش: امیرحسین دولتشاهی*انتشار: داود پورصحت*
انتهای پیام /*