اماکن دیدنی ایران

یادداشتهای سفر به داکا و جاکارتا/بخش دوم


فرمان خودروهایی که در بنگلادش تردد می کند مثل انگلیس و مستعمرات سابقش،در سمتی قرار ندارد که به آن عادت داریم. بنابراین دیشب در طول مسیر فرودگاه تا هتل، و امروز در راه رسیدن به وزارت امورخارجه بنگلادش،بارها راننده را با نفر سمت چپ که از همکاران محلی سفارت ایران است اشتباه می گیرم و بجای اینکه از او چیزی بپرسم از راننده سوال می کنم!

محمد مهاجری

محمد مهاجری
محمد مهاجری

“بوق سالاری” در خیابانهای داکا هم حاکم است. خیلی از راننده ها آنقدر که به بوق ماشین شان کار دارند به پدال های زیرپایشان محل نمی گذارند. برای بوق زدن بهانه هم لازم نیست. مثلا گاهی بدون آنکه ماشین یا عابری در مقابل راننده قرار داشته باشد، صدای بوق بلند می شود. و چیزی که خیلی زود به چشم می آید اینکه هرچه ماشین قراضه تر، صدای بوقش بلندتر.

***

صبح هنگام صبحانه، دکترظریف را می بینم. سلام علیکی کوتاه و دادن یکی دو تا خبر از رسانه های تهران. طبق معمول گزیده اند او را. خبرها را با خنده تحویل می گیرد. لابد نه برایش مهم است،نه غیرمنتظره، نه تازه!

ساعتی بعد خانم شیخ حسینه نخست وزیر بنگلادش میزبان ظریف است. “شیخ” مانند آنچه در ادبیات ما ایرانی ها که یک پسوند برای بزرگان است،نیست. این کلمه در واقع نام خاندانی است که خانم حیسنه به آن تعلق دارد. خاندانی که دارای نفوذ سیاسی و اقتصادی در کشورشان هستند.پدر حسینه،شیخ مجیب الرحمان،بنیانگذار کشور بنگلادش است و لابد به همین اعتبار، او توانسته است برای دومین بار به نخست وزیری کشورش برسد. بار اول ۲۳سال قبل نخست وزیرشد که ۵سال دوام یافت و بار دوم از سال ۲۰۰۹ آغاز کرده و همچنان در سن ۷۴سالگی کرسی اش را حفظ کرده است.

***

کشوری که حسینه برآن حکم می راند(در بنگلادش پست ریاست جمهوری تشریفاتی است) ۱۶۰میلیون نفر زندگی می کنند. برای آنکه تراکم جمعیت را حس کنیم کافی است بدانیم مساحت بنگلادش حدود ۹درصد سرزمین ایران ماست. بنابر این طبیعی است که وقتی توی خیابان هستی جمعیت،موج بزند و ترافیک سنگین خودروها کلافه و بی حوصله ات کند.

وقتی این همه ماشین را که البته بیش از ۸۰درصدشان فرسوده است می بینی، به این فکر می افتی که مردمان کشوری فقیر چگونه از پس پول بنزین که تقریبا ۱٫۲ دلار در هرلیتر است برمی آیند. حتی وقتی می شنوی که بسیاری از خودروها از گازCNG استفاده می کنند بزرگی سوالت فقط نصف می شود،چون قیمت گاز نصف بنزین است.

***

خیابانهای پرترافیک شهر را تا رسیدن به وزارت خارجه طی می کنیم. یک اشتباه راننده، راه را دورتر هم می کند. ساختمان وزارت خارجه قدیمی است. شاید بیش از ۳۰ سال . اما دستی به سر و رویش کشیده اند تا نو به نظر بیاید. لحظاتی از دیدار ظریف و عبدالمومن همتای بنگلادشی اش می گذرد که ادامه اش به نشستی پشت درهای بسته می رسد. و همین زمانی که منتظر پایان یافتن مذاکره ایم به غرزدنهای معمول همیشه در این سفرها به نبودن یا کندی اینترنت می گذرد.

اوضاع اینترنت را برای آذری جهرمی پیامک می کنم!

برایش می نویسم:منظورم سرعتش است و کم بودنش. وگرنه هیچ فیلتری سر راهش نیست و هیچ مقام قضایی یا نماینده ای در پارلمان یک روز در میان وزیر ارتباطاتش را برای فیلترنکردن تحت فشار نمی گذارد!

کلافگی انتظار با شرجی بودن هوایی که توی کریدورهای طبقه آخر(چهارم) دویده ، بیشتر می شود و آرزو می کنیم زمان ملاقات کوتاه شود.

سرانجام انتظار به سر می آید. ظریف در جمع خبرنگارها از حرفهایی که با وزیرخارجه بنگلادش رد و بدل کرده است می گوید اما سوال بعدی، همان بحث شیرین برجام و مذاکرات فرانسه و… است.

ظریف همچنان بر بدعهدی اروپا می تازد و می گوید مشکلات داخلی اروپا و اینکه از امریکایی ها حساب می برند به ما ربطی ندارد. قولی داده اند و باید بر سرش بمانند و الا همانطور که گفته ایم می رویم سراغ گام سوم. همان گامی که قرار است فردا ۵شنبه ۱۳شهریور،حسن روحانی در باره آن سخن بگوید.

ظریف در عین حال می گوید حتی راه مذاکره با امریکا بسته نیست اما شرطی که بیان می کند،سخت است: دست از تحریم بردارند،دوباره در قالب برجام جا بگیرند و سپس بیایند سر میز مذاکره.شرطی که اجرایش برای ترامپ،آن هم در آستانه انتخابات دشوار است.

خبرآنلاین