اخبار گردشگری

تاریخچه دامغان

تاریخچه(1)

دامغان یکی از شهرستان‌های استان سمنان است و در مسیر تهران به مشهد قرار دارد. دامغان با مساحت ۱۴۰۲۷ کیلومتر، از طرف شمال به استان‌های گلستان و منطقۀ حفاظت‌شدۀ جهان‌نما، از جنوب به استان اصفهان، از شرق به شهرستان شاهرود و از غرب به شهرستان‌های سمنان و مهدی‌شهر منتهی می‌شود.

کوهستان‌های اطراف دامغان ادامۀ رشته‌کوه‌های البرز و ارتفاعات منصورکوه، سفیدکوه، آرسک و بلندترین قلۀ مشخص در شمال غربی دامغان یعنی شاهدار به ارتفاع ۳۲۵۱ متر از سطح دریا است.

این شهرستان دو بخش، سه شهر و شش دهستان دارد.

جغرافی دانان قدیم همگی دامغان را مرکز ایالت قومس دانسته‌اند و عقیده داشتند این شهر آبادتر و پرجمعیت‌تر از دیگر مناطق قومس بوده است. یکی از دلایل اعتبار این شهر از زمان‌های قدیم، قرار گرفتن آن سر راه جادۀ ابریشم بوده است.

جدیدترین آزمایش‌های کربن ۱۴ بر آثار تپه‌حصار دامغان نشان‌دهندۀ آن است که این منطقه از اواسط هزارۀ سوم تا آغاز هزارۀ دوم مسکونی بوده است. (2) این موضوع یادآور قدمت این شهر و تپه‌حصار است و می‌توان نتیجه گرفت که از دوران دوم زمین‌شناسی در این منطقه زندگی جریان داشته است.

نام دامغان در ابتدا به این دلیل که مغان (روحانیون زرتشتی) سبب عمران و آبادی آن شده بودند، دِه مغان بوده است.(3) در طول زمان و بر اثر کثرت استفاده «هاء» این نام از میان رفت و تبدیل به دمغان شد و بعدها به جای آن «الف» آوردند. نام دیگر دامغان، صددروازه(4) بوده است. گفته می‌شود در زمان‌های قدیم، عده‌ای از بزرگان یونانی به دامغان سفر می‌کنند و چون آن را بسیار آباد و بزرگ، همراه آذوقه و علوفۀ فراوان می‌بینند، آن را هکاتم پلیس نام می‌نهند.

البته عده‌ای محل شهر صددروازه را فقط بخش شمالی دامغان کنونی و عده‌ای دیگر، بیرون از شهرستان دامغان و در چند کیلومتری جنوب آن دانسته‌اند. عده‌ای دیگر همچون علی‌اصغر کشاورز دامغانی مؤلف کتاب صددروازه بر این عقیده‌اند که محل شهر صددروازه دقیقاً در محل کنونی شهرستان دامغان بوده است. می‌توان گفت صددروازه از سالیان دراز در این محدوده قرار داشته است.

بنای شهر صددروازه در زمان اسکندر ساخته شده و در دوران حکومت سلوکیان و اشکانیان از اهمیت بسیاری برخوردار بوده است. این شهر در سال ۲۴۸ پیش از میلاد و در زمان حکومت تیرداد اول (اشک دوم) پایتخت ایران شد. بعد‌ها پایتخت اشکانیان به شهر تیسفون منتقل شد، اما دامغان همچنان پایتخت زمستانی آن‌ها به شمار می‌رفت.

در حدود العالم(5) سفرنامۀ مشهور و قدیمی اسلامی در بارۀ دامغان چنین آمده است: «دامغان شهری است با آب اندک و بر دامن کوه نهاده و مردمانی جنگی و از وی دستارها خیزد با علماء نیکو».

به گفتۀ جهانگردان دیگر همچون ابودلف و ابن حوقل، دامغان پارچه‌‌ها و میوههای بسیار خوبی از جمله سیب‌‌های آبدار معروف به قومسی داشته که بخش عمدۀ آن را به عراق صادر می‌کردند. در سفرنامۀ ابودلف آمده که این خطه معادن زاج(6) ، املاح و طلای خوبی دارد، اما معدن گوگرد در آن یافت نمی‌شود.

یاقوت حموی در قرن هفتم قمری از وزش باد شدید دامغان و تقسیم مبتکرانه آب به یکصد و بیست قریه(7) به وسیلۀ سدی(8) که در زمان ساسانیان ساخته شده بوده، معادن زاج و سیب گلگون قومسی سخن به میان آورده است.

در نخستین قرون اسلامی، دامغان یکی از شهرستان‌های پرجمعیت به شمار می‌رفت، اما در سال ۲۴۲ قمری زلزله‌ای شدید، افزون بر خسارات جانی بسیار، تقریباً نیمی از عمارت‌های این شهر را نیز ویران کرد. همچنین این شهر از حملۀ مغولان و سپس تیمور بی‌نصیب نماند و بیش‌ترین آثار خرابی دامغان مربوط به آن دوران است.

در کتاب مطلع الشمس(9) دربارۀ دامغان در دورۀ قاجاریه چنین نوشته شده است: «دور شهر دامغان هشت‌هزار و هفتصد ذرع(10) است و بارۀ آن صد و شصت و شش برج دارد و پنج دروازه که یکی را دروازۀ عراق و دیگری را دروازۀ خراسان می‌گویند. سه دروازۀ دیگر، دروازۀ شامان، دروازۀ زرچوب و دروازۀ سراوری است. شهر دامغان شش محله دارد: محلۀ جوزیا، محلۀ شاه، محلۀ دباغان، بالامحله، محلۀ قلعه و محلۀ سادات که در بیرون دروازه است.»

عکس ها (مسجد تاریخانه و تپه حصار دامغان) از: بابک ارجمندی