دربارهی خروج هم میتوان سکوت کرد و هم میتوان سخن گفت و این تفاوت این فیلم با بقیهی کارهای حاتمیکیا است. قصهی چند کشاورز که برای گرفتن حقشان سفری سخت را آغاز میکنند. رحمت که مرد جنگ و جبهه است در سالهای پیری خودش را با مرزعه پنبهاش مشغول کرده است. خبر شهادت پسرش نهتنها او را ضعیف نمیکند، بلکه او را مصمّمتر میسازد تا برای شکایت از وضعیت آب به نزد رئیس جمهور برود. فیلم حاتمیکیا قصهای ساده، سرراست و تا حدودی تکراری دارد. فیلمساز شکوه دارد و دردِدل میکند، امّا گاهی یادش میرود که مدیوم او سینما است و سینما نیاز به فیلمنامه و قصّهای گیرا با فراز و فرودهای مخصوص به خود دارد.
فیلم کُند حاتمیکیا، قصّهای را روایت میکند که از همان اول پایانش مشخص است. رحمت و دوستانش در سفری طولانی با هر مشکلی دستوپنجه نرم میکنند، امّا سرانجام تلاششان نشان داده نمیشود. اما خدا رو شکر که کُند است و باعث میشود مخاطب دوربین را ببیند و معنی فیلمبرداری را بفهمد. لانگشاتهای بینظیری که وحید ابراهیمی ثبت کرده است به کُند بودن فیلم ارزش میدهد. در این فیلم، برخلاف بسیاری از فیلمهای جشنواره سیوهشتم خبری از لرزش بی دلیل دوربین نیست. اساساً فیلمبرداری باید در خدمت درام باشد و بر بار نمایشی فیلم بیفزاید، ولی گویا اینجا برعکس شده است. تصویر نهتنها در خدمت نیست، بلکه درام را قوام میبخشد، چرا که فیلمنامه نسبت به تصویر یک قدم عقب است. سفر جادهای رحمت و همولایتیهایش با تراکتور، زیباترین و غمگینترین لحظات فیلم است. تصاویری که از خورشید خونین رنگ یا اکستریم لانگشاتهایی که از جادههای این سرزمین ثبت شده است، نهتنها این سفر غمانگیز را زیبا و شجاعانه جلوه میدهد، بلکه تماشاگر را با یک فیلمبردار کار بلد روبهرو میکند. استفاده درست از لنز در صحنههای مختلف، کادربندی درست بهویژه در نماهای باز از رحمت و حرکتهای دوربین بههنگام حرکت تراکتورها و به طور کلی ساختار بصری فیلم مهمترین ویژگی فیلم خروج است که اگر زمان آن به کمک تدوینی مجدد کوتاه شود، به فیلمی دلپذیر و غمانگیز بدل میگردد که البته باز هم برای فیلمسازش نه پیشرفت است نه پسرفت. فیلمی با یک روایت ساده که در نمایش اندوه به خوبی از دوربینش استفاده کرده است.
خروج، آخرین ساختهی ابراهیم حاتمیکیا مهر تأییدی بر دانش و دقت او در زمینه میزانسن و توجه به سینما است؛ کاش این اندازه دقت در فیلمنامه و ساختار روایی فیلم هم صورت میگرفت.