گردشگری و توریسم

«غرب غم زده» در رشت، حضوری غافلگیرانه *شهاب‌الدین کیانفر

نمایشنامه «غرب غم زده» که مارتین مک دونا در سال ۱۹۹۷ آن را به رشته تحریر درآورد بخش سوم از سه‌گانه‌ای موسوم به «لینین» است. اثری که پس از انتشار مورد ستایش اغلب منتقدین قرار گرفت و نامزد جایزه تونی شد. متن سرشار از پیچیدگی‌های شخصیتی و بزنگاه‌های روایی است و این کار را برای اجرا بسیار سخت می‌کند. به خصوص که به علت برخورداری از خصایص ذاتی هنر پست مدرن، مانند شوخ‌طبعی در عین جدیت و یا بر هم زدن دوگانه های انسان خوب / انسان بد و خیر / شر، کارگردان و بازیگران را با چالش‌های اساسی برای خوانش و اجرا مواجه می‌کند. لغزیدن به یک سوی این کمدی-درام سیاه و گروتسک‌وار مک دونا می‌تواند منجر به از دست رفتن روح حاکم بر پیکره سهل و ممتنع یکی از جذاب‌ترین نمایشنامه‌های معاصر شود. پویان صادقی در جایگاه کارگردانی تازه‌وارد به دنیای تئاتر قدر متن روانکاوانه مک دونا را می‌داند و از آن برای خود یک سکوی پرش می‌سازد. درک صحیح او از ریزه‌کاری‌های نمایشنامه و به تبع آن منحنی سینوسی عواطف و احساسات دو برادر (کلمن و ولین)، نزدیک‌ترین حالت به اتمسفر دنیای خلق شده توسط مک دونا است. البته به گمان نگارنده بخشی از این دستاورد قابل اعتنا به شیوه‌ی بازی بازیگران و حتی برخی تغییرات روایتی در مسیر داستان برمی‌گردد. اتفاقی که نمی‌دانم چقدرش سهم دراماتورژ کار (علی صاحب نقش) است و چه اندازه از آن محصول ذهن خود کارگردان و حتی بازیگران جوان، پرشور و با استعداد آن. به عنوان مثال شخصیت «ولین» (با بازی رحمت احمدزاده) نوعی حلاوت و اندکی نرم‌خویی به خود گرفته که در تضاد با خساست و خشونت منتسب به آدمهای این نمایش – از جمله خود «ولین» – بر لایه‌های شخصیت‌پردازی درام مک دونا می‌افزاید. اتفاقی که در مورد کلمن (با بازی میلاد دقیق) – نیز رعایت شده. البته با کمی تغیرات و با یک منحنی متفاوت نسبت به «ولین». قلدرمآبی‌اش در مقابل برادر کوچکترش و رفتارهای اکستریم‌اش در طول نمایش را یک سو بگذارید و خواندن مجلات زنانه و به لکنت افتادنش پس از آنکه دروغش در صحنه دوم توسط «ولش» برملا می‌شود را سوی دیگر؛ و خوشبختانه بازیگر دو سر این طیف را خوب فهمیده و توانسته به این دوگانگی و تضاد عینیت ببخشد. دیگر یازیگران – شهاب دست آموز (در نقش ولش) و مهسا تیزروی (در نقش گرلین) – نیز با درک درست ابعاد نقش‌شان حضور به اندازه و مطلوبی روی صحنه دارند.

در هر روی فارغ از اینکه یک تیم نمایشی جوان شهامت روی صحنه بردن چنین متنی را پیدا کرده، از پس اجرایش برآمده و آن را تبدیل به یک موقعیت موفق کرده. فقط امیدوارم مانند بسیاری از گروه‌های جوان نمایشی به سرنوشت تراژیک فروپاشی و سکون دچار نشوند.

۶۰۳۰