به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، هر سال اردیبهشت ماه که از راه میرسد، گفت وگوها درباره نمایشگاه کتاب و مسایل مرتبط با آن رسانهها و افکار عمومی را تحت تاثیر قرار میدهد.
از جمله موضوعاتی که در این زمان بیشتر مورد توجه قرار میگیرد پایین بودن میزان مطالعه در کشور است.
هر سال گزارش میشود که نمایشگاه کتاب با استقبال قابل توجه ناشران و بازدیدکنندگان برگزار شدهاست. در عین حال مطالب متنوعی در مورد پایین بودن میزان مطالعه منتشر میشود. برخی به شوخی به پررونق بودن رستورانها و فستفودهای نمایشگاه کتاب اشاره میکنند و آن را دلیل اصلی حضور مردم در نمایشگاه عنوان میکنند.
برخی دیگر نیز بزرگی غرفههای کتابهای کمک آموزشی و یا کتابهای زرد را نشانهای از ضعف آگاهی خوانندگان میدانند و میگویند نباید گول شلوغی نمایشگاه کتاب یا آمار مربوط به فروش کتاب را خورد.
با وجود پایین بودن میزان مطالعه در کشور، امسال نیز نمایشگاه کتاب با قدرت شروع به کار کرده و با انتخاب شعار «خواندن دانستن است» جهتگیری خود را در راستای تشویق مردم به مطالعه بیشتر نشان میدهد. شاید خواندن برای دانستن موضوعی بدیهی به نظر برسد اما با نگاهی عمیقتر سرنخی از همه آنچه که نداریم را به دست ما خواهد داد.
پیش از همه باید به این موضوع اشاره کرد که خواندن برای دانستن مهارتی است که مانند سایر مهارتهای زندگی نیاز به یادگیری دارد. به ظاهر مدرسه و نظام آموزشی این وظیفه را بر دوش میکشد و پس از آموختن خواندن و نوشتن، کتاب خواندن را به ما یاد میدهد. اما آیا به راستی چنین است؟ کدام یک از ما در مدرسه خواندن به معنای مطالعه کردن را تجربه کردهایم؛ مطالعهای که با هدف فهمیدن و دانستن اتفاق افتاده باشد؟ ما در مدرسه تنها و تنها با کتابهای درسی سرو کله میزنیم که برای حفظ شدن و نمره گرفتن خوانده میشوند.
مدرسه هیچ برنامهای برای آموختن مهارت کتابخوانی به دانشآموزان ندارد؛ اینکه چه طور باید موضوع مورد علاقه برای مطالعه را انتخاب کرد، چه طور کتابهای این حوزه را پیدا کرد، چه طور کتابها، ناشران و نویسندگان را ارزشیابی کرد، چه طور برای خواندن یا نخواندن یک کتاب تصمیم گرفت و در نهایت اینکه چه طور باید کتاب را خواند، همه اینها مهارتهایی است که نیاز به آموزش و یادگیری دارد.
بسیاری از ما به مدرسه و حتی به دانشگاه میرویم و با فرض اینکه با سواد شدهایم فارغ التحصیل میشویم، در حالی که هنوز مهارت لازم را برای انتخاب کتابی که از خواندنش لذت میبریم نداریم.
نتیجه این روند را به خوبی میتوان در نمایشگاه کتاب دید؛ خانوادههایی از قشرهای متنوع که با امید درآمیختن بیشتر با کتاب و یا کتابخوان کردن فرزندانشان، راهی نمایشگاه کتاب میشوند و پس از ساعتها گشت و گذار خسته و کلافه به خانه باز میگردند. بیشتر آنها پیش از آمدن به نمایشگاه نمیدانند دنبال چه کتابی خواهند گشت. اغلب تصور شفافی از نیاز یا علاقهمندیشان ندارند. در نتیجه انتخابشان بر اساس جذابیت تیتر یا تبلیغات محیطی و گاهی اوقات شنیدههای قبلی است. میتوان حدس زد بیشتر این کتابها خوانده نمیشوند یا حتی در صورت خوانده شدن تناسبی با نیاز و دغدغه ذهنی خواننده ندارند.
نظام آموزشی نه تنها مهارتهای مرتبط با مطالعه را به افراد نمیآموزد، بلکه با پر کردن تمام اوقات دانشآموزان، عملاً فرصت مطالعه را از آنها میگیرد. نوجوانی که در اوج روحیه کنجکاوی به سراغ کتاب میرود از طرف مدرسه و خانواده تحت فشار قرار میگیرد تا کتابهای درسی را جایگزین کند.
دوره نوجوانی، زمانی است که شاکلههای سبک زندگی فرد به تدریج در حال شکلگیری است و در نتیجه برنامه آموزشی نادرست، مطالعه جایگاهی در سبک زندگی افراد نمییابد. مدرسه تمام میشود؛ افراد اوقات فراغت بسیاری دارند اما عادت ندارند که زمان خود را با مطالعه بگذارنند. در واقع مدرسه با اختصاص بهترین سالهای عمر دانشآموزان به حفظ کردن و نمره گرفتن، فرصت عادت به مطالعه را از آنها میگیرد و به این ترتیب جایگاه متزلزل کتابخوانی در سبک زندگی ایرانیان را متزلزلتر میکند.
اما این همه ماجرا نیست. متاسفانه ضربه نظام آموزشی به مطالعه سهمگینتر از این است. گفتیم نمایشگاه کتاب خواندن را معادل دانستن عنوان کردهاست. اما چه کسی در جستجوی دانستن است؟ کسی که به راحتی به هرآنچه میبیند و میشوند اعتماد نمیکند، بلکه جسارت شک کردن و ذهنی پرسشگر دارد. کسی دنبال دانستن است که پرسشی در ذهن دارد و یا به زبان سادهتر از قدرت تفکر انتقادی بهرهمند است.
چنین فردی میتواند آنچه را به عنوان پاسخ پرسشهایش به او عرضه میشود، زیر سوال ببرد و در جستجوی پاسخهای دیگر برآید. اما نظام آموزشیِ اطاعتمحور ما کجا و تفکر انتقادی کجا؟ دانشآموزان نه تنها نسبت به پرسشگری و تفکر انتقادی تشویق نمیشوند، بلکه همواره دعوت به پذیرش و اطاعت میشوند؛ پذیرشِ هر آنچه که از طرف نظام فرهنگی مسلط ـ از طریق معلم یا رسانهها و سایر نهادهای رسمی ـ عرضه میشود. آیا ذهنی که به اطاعت و پذیرش خود گرفتهاست، انگیزهای برای مطالعه خواهد داشت؟
خواندن دانستن است، به شرط آنکه نه از نمایشگاه کتاب بلکه از مدرسه شروع شود.
پژوهش**س.ا**9279
انتهای پیام /*