اماکن دیدنی ایران

خاطره ای از حضور در کلیسای رویایی؛گوژپشت نوتردام به آرزویش رسید و خاکسترش جاودانه شد…


چارتر

به عادت وب گردی های شبانه و کشف مطلبی خواندنی برای لحظات قبل از خواب، موبایل را دردست می گیرم و غرق در دنیای مجازی می شوم.

عکسی که صفحه«فیگارو» (le Figaro)، به عنوان آخرین پستش گذاشته توجهم را جلب می کند،کلیسایی در حال سوختن و خاکستر شدن، از عکس رد می شوم اما المان های آشنای تصویر مرا برمی گرداند؛ سوختنِ سقف و مناره‌ی تاریخی کلیسای نوتردامِ پاریس… خبری که شوکه‌ام کرده است.

نوتردام رویایی پاریس از ساعتها پیش در حال سوختن است و همه علاقه مندان و معماران عکس ها و فیلم هایی از سوختن اش را به اشتراک گذاشته اند.
حال عجیبی دارم…. جهانِ امروز مدام در حال تماشای نابودی نمادهای قرون گذشته خود ا‌ست.
خاطرات حضور کوتاهم در این یادگار دوران گوتیک در ذهنم پررنگ می شود. کلیسای معروف نوتردام پاریس (به زبان فرانسوی بخوانید: نُتغِدام دو پَغی) بی شک معروف ترین کلیسای جهان است.

نوتردام

در همان سالهای دور دیدار این جمله را از همسفرم که علاقه چندانی به معماری، هنر نداشت شنیده بودم و من علاقه مند به دیدن و دانستن بیشتر در مورد این کلیسا با شنیدن این جمله، چشمانم را با اشتیاق هر چه تمام تر خیره بر سردر رویایی این کلیسای باشکوه قرن دوازدهم دوختم.
نوتردام همچون شاهزاده ای بر ساحل رود«سن» لم داده است؛سر در زیبایی که با یکی از بزرگترین پنجره های گل سرخی-که نماد معماری گوتیک است- تزیین شده مرا به خود می خواند،بلندی بنا و تزیینات مجسمه ای معماری دوره بعدی یعنی معماری رومانسک را می توان در ورودی و سر در باعظمت این بنا دید.

نوتردام
برای دیدن صحن اصلی کلیسا شتاب دارم و همسفرم را جا می گذارم، سقف بلند راهرو منتهی به تالار اصلی کلیسا به سبک معماری گوتیک با شیشه های رنگی ویترای تزیین شده است و بلندای سقف زیبا،ناخودآگاه نگاه بازدیدکنندگان را به سمت بالا می کشاند و طبیعت را یاد آوری می کند.
مجسمه های کوچک ظریفی که نمایانگر راهبان کلیسا در همان دوره های تاریخی بوده،بر سر در ورودی صحن دیده می شود.
در تاریخ معماری خوانده ام که این کلیسای با عظمت ۱۱۳ پنجره منقش شده به ویترای دارد و دارای برج ناقوس های متعددی است که معروفترین آن برج ناقوس«امانویل » است همان که «کوزیمودو»-گوژپشت معروف نوتردام، در آن زندگی می کرد.

نوتردام
وارد تالار اصلی می شوم عظمت محراب وگچ بری های زیبایش مرا مسحور خود می کند،کشیدگی با عظمت پنجره های محراب و نوری که از لابه لای پنجره های متعدد تالار به درون می آید فضا را روحانی کرده است،مجسمه بزرگ حضرت مریم توجه مرا به خودش جلب می کند،به خاطر می آورم که «نوتردام» به معنای «بانوی من» است و اشاره به حضرت مریم دارد.
در گوشه ای سمت راست صحن میز بزرگی قرار دارد که در روی آن شمع روشن می کنند؛شمعی روشن می کنم و کنده کاری های بی مانند ستون مقابلم را از نظر می گذرانم،سقف به مانند تمامی بناهای گوتیک بلندمرتبه است و المان های طبیعت گونه که یادآور بهشت است در گوشه و کنار کلیسا دیده می شود.
دوست دارم قسمتهای بالای برج اصلی کلیسا یا همان اتاق گوژپشت نوتردام ویکتور هوگو را ببینم،دنبال راه پله می گردم که آسانسوری شیشه ای در میان آن همه تاریخ و معماری به من دهن کجی می کند.
به جای طی نمودن ۳۵۰ پله با یکی از مصادیق زندگی مدرن راهی برج ناقوس دو قلو می شوم، شکوه و عظمت سقف اتاق برج، فراموشی را به من هدیه می دهد.ظرافت گچبری ها،مجسمه ها در همه جای این اتاق بی نظیر است…..
این خاطرات همچون فیلمی سریع از ذهنم رد می شود، کلیسای نوتردام فارغ از اهمیت معماری‌اش به عنوان یک شاهکار گوتیک قرن دوازدهم عجین با ادبیات و سینما بوده است.
سوختن نوتردام مرا غمگین کرده است، ساختمانی که فارغ از هر مرام و مسلکی مملو از افسانه‌ها و روایت‌هاست و قبلِ تبدیل‌شدن به کلیسا، یک معبد بوده است. بسیاری ممکن است این اندوه را چندان جدی نگیرند اما هر مکانِ تاریخ‌خورده‌ای متعلق به تمامِ جهان است. نوتردام در هر دو جنگ جهانی بی‌گزند و در امان ماند.
هرچند در عمر طولانی‌اش شاهد حوادث بسیاری بوده اما برجِ نمادین‌اش برای همه‌ی مخاطبانِ هنر و معماری یک نشانه بود. نشانه‌ای که حالا فروریخته است و لحظه ای آن همه زیبایی تاریخی ذهن مرا رها نمی کنند.
اینک با این سوختن و تماشای نوتردام است که می‌فهمم که انگار اتفاق بزرگی برای عصر ما افتاده است.شاید هم گوژپشت نوتردام به آرزویش رسید و خاکسترش جاودانه شد….