روزگاری نارنج غوطهور در آب، چشم و چراغ هفتسین بود و نمادی از آفرینش زمین بر آب و گردش برجهای دوازدهگانه. چرا که در باورهای اساطیری ایران و بسیاری از ملل، خداوند آفرینش را از آب آغاز کرد و عرش خود را بر آن بنا نهاد.
قرارمان این بود که تنها گزینههایی بر هفتسین بنشینند که نخست، نامشان پارسی باشد، آغازگرشان واژه «سین» باشد، ریشه گیاهی داشته باشند، خوراکی باشند و نامشان هم از واژههای ترکیبی نباشد.
پس چه شد که ماهی قرمز که هیچیک از این شرط ها را ندارد به یکباره هفتسین نشین شد و داستان «دختر نارنج و ترنج» را از اعماق کودکیهایمان دوباره به خاطرمان آورد.
هرچند، ماهی قرمز زبانبسته هم ناخواسته مهمان هفتسین ما شده و از آن سرِ دنیا سرِ سفرهای نشسته که هیچ درک و فصل مشترکی با همسایههایش ندارد.
اینجا هم تقصیر ما آدمهاست که برای خوش آب و رنگی سفره تحویل سال نو و دیدن چرخش چند روزه، ماهیها را به این روز انداختهایم.
میلیونها ماهی ریز و درشت تزئینی در روزهای پایانی هر سال خورشیدی در ایران، دست به دست میشوند، عمر خیلیها به لحظه تحویل سال نو هم قد نمیدهد، خیلیها هم چند روزی مهمان جشن نوروزمان هستند و آنها که از همه، خوش شانسترند بعد از تعطیلات و سیزده به در، از حوضها، رودخانهها و تالابها سر در میآورند و میشوند بلای جان طبیعت بومیمان.
این حیوانات بیگناه، در آب آزاد هم غریبه هستند و نامشان میشود «گونه مهاجم»، بیماریهایشان را به دیگر آبزیان انتقال میدهند، سهم غذای بقیه را میخورند و جای همه را تنگ میکنند.
ببینید یک انتخاب اشتباه ما آدمها، همه را به دردسر میاندازد از گیاه و حیوان و مادرِ طبیعت و دست آخر، خودمان را.
هر چند برای جبران، هیچ وقت دیر نیست و با نشاندن نارنج در جای اصلیاش، هم حرمت آیینهای نیاکان را پاس داشتهایم، حیوانآزاری نکردهایم، دل طبیعت را به درد نیاوردهایم و فصلی نو در انداختهایم.
*خبرنگار ایرنا
انتهای پیام /*