اخبار گردشگری

استان خوزستان ۲

موقعیت جغرافیایى و تقسیمات سیاسى استان
استان خوزستان با مساحتى حدود ۲۳۶‚۶۴ کیلومترمربع، بین ۴۷ درجه و ۴۱ دقیقه تا ۵۰ درجه و ۳۹ دقیقه طول شرقى از نصف‌النهار گرینویچ و ۲۹ درجه و ۵۸ دقیقه تا ۳۳ درجه و ۴ دقیقه عرض شمالى از خط استوا، در جنوب غربى ایران واقع شده است. این استان از شمال غربى با استان ایلام، از شمال با استان لرستان، از شمال شرقى و شرق با استان‌هاى چهارمحال و بختیارى و کهگیلویه و بویراحمد، از جنوب با خلیج فارس و از غرب با کشور عراق هم مرز است. براساس تقسیمات کشورى سال ۱۳۷۵، این استان داراى ۱۵ شهرستان، ۳۵ بخش، ۱۳ دهستان و ۴۴۹۶ آبادى داراى سکنه مى‌باشد. مرکز استان خوزستان، شهر اهواز و سایر شهرستا‌ن‌هاى آن عبارتند از: آبادان، اندیمشک، اهواز، ایذه، باغ ملک، بندر ماهشهر، بهبهان، خرمشهر، دزفول، دشت آزادگان، رامهرمز، شادگان، شوش، شوشتر و مسجد سلیمان.
جغرافیاى طبیعى و اقلیم استان
شمال و شرق خوزستان را سلسله جبال زاگرس فرا گرفته است که ارتفاعات آن در جهت جنوب غربى کاهش مى‌یابد، به طورى که در نواحى جنوبى‌تر به صورت تپه ماهورهائى نمایان مى‌شود.
استان خوزستان را از نظر پستى و بلندى مى‌توان به دو منطقه کوهستانى و جلگه‌اى تقسیم کرد. منطقه کوهستانى در شمال و شرق استان قرار گرفته و منطقه جلگه‌اى آن از جنوب دزفول، مسجد سلیمان، رامهرمز و بهبهان آغاز شده و تا کرانه‌هاى خلیج‌فارس و اروند رود ادامه مى‌یابد. استان خوزستان داراى آب و هواى مختلف است:
آب و هوایى نیمه‌بیابانى که شهرهاى آبادان، خرمشهر، ماهشهر، هندیجان، دشت آزادگان و نواحى دزفول، بهبهان، رامهرمز، شوشتر و نواحى شمال اهواز را در بر مى‌‌گیرد. آب و هواى استپ گرم که نواحى شمال دزفول، بهبهان، رامهرمز، شوشتر و شمال اهواز را در بر مى‌گیرد.
استان خوزستان تحت تأثیر سه نوع باد قرار دارد: اولین باد، جریان سرد نواحى کوهستانى و دومین باد (شرجی)، جریان گرم و رطوبى از خلیج‌فارس است که به سوى جلگه مى‌وزد. سومین باد یا باد سموم از عربستان مى‌وزد و همیشه مقدارى شن و خاک و رطوبت همراه دارد. براساس داده‌هاى ایستگاه‌هاى سینوپتیک استان خوزستان در سال ۱۳۷۵، حداقل مطلق درجه حرارت ۰/۲- درجه سانتى‌گراد و حداکثر مطلق درجه حرارت با ۵۰/۴۰ درجه سانتى‌‌گراد در اهواز گزارش شده است.
جغرافیاى تاریخى استان
استان خوزستان یکى از کهن‌ترین سرزمین‌هاى تمدن بشرى است. این تمدن در ۶۰۰۰ سال پیش در شوش پدید آمد، هزار سال بعد دولت مقتدر عیلام در شوش پایه‌گذارى شد و ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد، دولت عیلام توسط آشوریان منقرص گردید. در سال ۶۴۰ ق.م شوش به دست آشورى‌ها تسخیر و به دو بخش تقسیم شد. قسمت شمالى یعنى انزان به دست پارس‌ها افتاد و قسمت جنوبى آن به تصرف آشور درآمد. در تابستان سال ۵۳۸ ق.م کوروش هخامنشى به بابل لشکر کشید و با شکست بابل کلیه خاک عیلام جزو متصرفات هخامنشى گردید و شهر شوش به عنوان یکى از پایتخت‌هاى هخامنشى برگزیده شد. داریوش هخامنشى در حدود سال ۵۲۱ ق.م شوش را به مرکز شاهنشاهى خود تبدیل کرد و در آن کاخ باشکوهى از سنگ به نام «هدیش» احداث کرد. در زمان خشایار شاه پایتخت‌هاى ایران از جمله شوش به اوج عظمت و رونق رسیدند. با حمله اسکندر دوران اوج و شکوه سلطنت خیره‌کننده هخامنشیان به پایان رسید. در سال ۳۳۳ ق.م اسکندر بر هخامنشیان پیروز شد و شهر بابل و شوش را با ذخایر بسیار ارزشمند طلا و نقره تصرف کرد.
پس از فوت اسکندر در بابل جانشینان او در ایران دولت سلوکیان را تشکیل دادند. در سال ۱۸۷ قبل از میلاد در اثر ضعف دولت سلوکى پارس و خوزستان متحد شدند و از دولت سلوکى جدا شدند.
مهرداد اول اشکانى ۱۷۱-۱۳۷ ق.م نیز «دقریوس» شاه سلوکى را در جنگى شکست داد و شخصى به نام کامثاسکیر را که از خاندان اشکانى بود به حکومت خوزستان منصوب کرد. با قدرت گرفتن ساسانیان این ناحیه رو به عمران و آبادى گذاشت. شهر جندى شاهپور با دانشکده بسیار معروف نیز از شهرهایى است که در این دوران از رونق و شکوفایى چشمگیرى برخوردار بوده است.
پس از شکست یزدگرد سوم در جنگ معروف نهاوند، ایرانیان به مرور به دین اسلام گرویدند. از سال ۱۷ هـ.ق در عهد خلافت عمر که کشورگشایى مسلمانان به پیروزى تازه‌اى دست یافته بود، بصره به عنوان یکى از حاکم‌نشین‌ها و نایب‌‌الحکومه انتخاب شد. مهمترین و خونین‌ترین واقعه نخستین قرن اسلام در خوزستان، قیام توده‌‌هاى بدوى و روستائیان عرب و ایرانى بود که زیر لواى خوارج یا ارزقیان سر به شورش برداشتند. حجاج بن یوسف در سال ۷۸ هـ.ق این قیام را با بى‌رحمى و سنگدلى سرکوب کرد. قیام دیگرى نیز در سال‌هاى ۲۴۹ هـ.ق به رهبرى صاحب‌الزنج خوستان را فرا گرفت.
در اواسط سده سوم هـ.ق دولت عباسیان رو به انحطاط گذاشت و زمینه رشد قیام ایرانیان به رهبرى یعقوب لیث صفارى فراهم شد. یعقوب لیث از سیستان علم استقلال برافراشت و در شوال سال ۲۶۱ هـ.ق فارس را تسخیر و به سرعت حمله به بغداد را (مقر خلافت عباسیان) آغاز کرد، ولى بلافاصله به شوش و شوشتر عقب‌نشینى کرد.
در سال ۲۸۸ هـ.ق عمرولیث جانشین یعقوب در خوزستان به قتل رسید. در سال ۳۲۶ هـ.ق معزالدوله دیلمى، کرمان و خوزستان را تصرف کرد. با روى کار آمدن سلجوقیان ابوکالیجاد دیلمى به حکومت خوزستان منصوب شد و در سال ۴۳۴ هـ.ق با همین سمت درگذشت. از این سال تا سال ۸۴۵ هـ.ق به ترتیب خوارزمشاهیان، خاندان شلمه افشار، اتابکان فارس، آل‌مظفر، آل جلایر و تیموریان بر تمام یا قسمتى از خوزستان حکم راندند. در سال ۸۴۵ هـ.ق جنبش مذهبى دیگرى به عنوان شعشعیان در این نواحى شکل گرفت. رهبر این جنبش سید محمد مشعشع ادعاى مهدویت داشت و از این زمان خوزستان به دو ناحیه عرب‌نشین و غیر عرب‌نشین تقسیم شد. در سال ۸۷۲ هـ.ق سلسله ایلخانان به دست آق‌قویونلوها منقرض شد و سید محسن فرزند سید محمد مشعشع از اوضاع آشفته ناشى از آن استفاده کرد و بر سراسر خوزستان مسلط شد. پادشاهان صفوى چندین بار براى سرکوب مشعشیان و افشار به خوزستان لشگر کشیدند و هر بار پس از سرکوب آنها مشعشعیان را بر حکومت نواحى تحت تسلط آنها ابقا کردند. با انقراض صفویان به دست محمود افغان خوزستان همچنان به تهماسب میرزا جانشین پادشاه شکست خورده صفوى وابسته باقى ماند و محمد افغان براى دست یافتن به این ناحیه در سال ۱۱۳۶ هـ.ق لشگرى به این ناحیه گسیل داشت ولى نتیجه‌‌اى نگرفت. نادرشاه، افغان‌ها را از اصفهان بیرون راند و در بهار سال ۱۱۴۲ هـ.ق از راه فارس و کهگیلویه روانه خوزستان شد.
پس از قتل نادر، ‌ خاندان مشعشعى بار دیگر به ریاست موسى مطلب هویزه را به تصرف در آوردند. مشعشع‌ها پس از استقرار در هویزه به سوى شوشتر، دزفول و شوش روى آوردند و با طایفه آل کثیر جنگیدند و نواحى مزبور را تصرف کردند. در همین دوران کریم‌خان زند پس از ده سال کشمکش و جدال قدرت را به دست گرفت. پس از درگذشت کریم‌خان زند بار دیگر خوزستان دچار هرج و مرج شد. در زمان فتحعلى‌شاه قاجار خوزستان به دو بخش تقسیم شد. بخش شمالى، شامل شوشتر، دزفول و هویزه جزء کرمانشاهان، به محمدعلى میرزاى دولت شاه سپرده شد و بخش جنوبى آن شامل رامهرمز، فلاحیه و هندیجان جزء فارس به حسینعلى میرزا پسر دیگر فتحعلى‌ شاه واگذار شد و محمّد على میرزاى دولت شاه شاهزاده مقتدر قاجارى دوباره براى سرکوب مخالفین به خوزستان لشگر کشید. در زمان همین شاهزاده بند معروف میزان در شوشتر بازسازى شد و آب به شاخه شطیط و نهرداران جریان یافت.
در سال ۱۲۶۷ هجرى قمرى قواى انگلیس از طریق خرمشهر وارد خوزستان شد و تا اهواز پیش آمد و به آن شهر دست یافت. پس از سال ۱۲۷۳ هـ.ق که جنگ انگلیس با ایران روى داد تا پایان حکومت ناصرالدین‌شاه که چهل سال طول کشید در خوزستان جنگى روى نداد. در این زمان عشایر عرب به چند بخش تقسیم شده و هر بخش شیخى جداگانه داشت که حاج جبار خان نام‌آورتر از دیگران بود و چون پس از جنگ انگلیس فداکارى‌هایى از خود نشان داده بود توسط ناصرالدین‌شاه به رتبه سرتیپ اولى ارتقاء یافت. پس از او پسرش شیخ خزعل جانشین پدر شد و با کشتن برادر زمام امور را به دست گرفت. این مرد که با حمایت انگلیس سراسر استان خوزستان را به چنگ آورده بود، ‌ در سال ۱۳۳۲ هجرى قمرى علیرغم بى‌طرفى ایران در جنگ جهانى اول جانب انگلستان را گرفت.
انگلیس‌ها عثمانى‌ها را از خوزستان بیرون کردند و رشتهٔ اختیار سراسر خوزستان را به دست گرفتند. در خرمشهر، اهواز و شوش سپاه مستقر ساختند و در هر یک از شهرهاى شوشتر و دزفول ادارهٔ سیاسى یا کنسولگرى و عدلیه دایر کردند و در همه جا اداره‌‌هاى پست و تلگراف را به دست گرفته و سرپرستى آن‌ها را به مأموران خود واگذار کردند.
از سال ۱۳۲۳ تا ۱۳۳۹ هجرى قمرى این وضع پایدار بود و شیخ خزعل نیز خود را امیر خوزستان (عربستان) مى‌‌خواند. در دوران رئیس الوزرایى رضاشاه سپاهى از شیراز به بهبهان، سپاهى از اصفهان و سپاه سومى از بروجرد عازم سرکوب شیخ خزعل در خوزستان شد. پس از جنگى کوتاه شیخ خزعل شکست خورد و با فرستادن پیامى به رئیس الوزرا امان خواست و در سال ۱۳۱۵ هـ.ق به روایت مرحوم محمدخان قزوینى این مرد را در سن ۷۵ سالگى به دستور رضاشاه در منزلش خفه کردند و بدین وسیله عمر یکى دیگر از حکام محلى به سود قدرت یافتن دولت مرکزى به پایان رسید. سرانجام در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ شمسى به عمر بیش از نیم قرن حکومت پهلوى‌ها نیز خاتمه داده شد.
وضعیت اجتماعى و اقتصادى استان
در آبان ماه ۱۳۷۵، جمعیت استان ۷۷۲‚۷۴۶‚۳ نفر بوده است که از این تعداد ۶۲/۵۲ درصد در نقاط شهرى و ۳۶/۵۱ درصد در نقاط روستایى سکونت داشته و بقیه غیرساکن بوده‌اند. در سال مذکور از کل جمعیت استان، ۵۲۹‚۹۱۰‚۱ نفر مرد و ۲۴۳‚۸۳۶‚۱ نفر زن بوده‌اند و نسبت جنسى آن ۱۰۴ بوده است. از جمعیت این استان ۴۴/۲۰ درصد در گروه سنى کمتر از ۱۵ ساله، ۵۲/۴۷ درصد در گروه سنى ۶۴-۱۵ ساله و ۳/۲۳ درصد در گروه سنى ۶۵ ساله و بیشتر قرار داشته‌اند و سن بقیه افراد نیز نامشخص بوده است. در آبان ماه ۱۳۷۵، از جمعیت استان ۹۹/۷۱ درصد را مسلمانان تشکیل مى‌داده‌اند و این نسبت در نقاط شهرى ۹۹/۶۶ درصد و در نقاط روستایى ۹۹/۸۱ درصد بوده است.
در فاصلهٔ سال‌هاى ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۵ حدود ۷۰۰‚۸۴۱ نفر به استان وارد و یا در داخل آن جابه‌جا شده‌اند. در آبان ۱۳۷۵، از جمعیت ۶ ساله و بیشتر استان، ۷۶/۸۹ درصد باسواد بوده‌اند. نسبت باسوادى در گروه سنى ۱۴-۶ ساله ۹۱/۸۰ درصد و در گروه سنى ۱۵ ساله و بیشتر ۶۹/۲۵ درصد بوده است. در این استان نسبت باسوادى در بین مردان ۸۳/۵۳ درصد و در بین زنان ۷۰ درصد بوده است. در سال مذکور، از جمعیت ۲۴-۶ ساله استان، ۶۳/۶۵ درصد در حال تحصیل بوده‌اند.
در این استان، افراد شاغل و افراد بیکار (جویاى کار) در مجموع، ۳۲/۴۶ درصد از جمعیت ۱۰ ساله و بیشتر را تشکیل مى‌‌داده‌اند. بیشترین میزان فعالیت، مربوط به گروه سنى ۳۹-۳۵ ساله با ۵۳/۹۷ درصد و کمترین میزان مربوط به گروه سنى ۱۴-۱۰ ساله با ۳/۰۶ درصد بوده است. بالاترین میزان فعالیت‌ براى مردان به گروه سنى ۳۹-۳۵ ساله با ۹۵/۹۸ درصد و براى زنان به گروه سنى ۴۴-۴۰ ساله با ۹/۳۴ درصد مربوط بوده است. در آبان ماه ۱۳۷۵، از شاغلان ۱۰ ساله و بیشتر استان، ۲۰/۳۵ درصد در گروه‌‌هاى عمده کشاورزى، ۳۰/۸۵ درصد در گروه عمده صنعت، ۴۷/۲۵ درصد در گروه عمده خدمات و ۱/۴۵ درصد نامشخص و اظهار نشده گزارش شده است. کشاورزى در تمام منطقهٔ خوزستان، ‌ به ویژه در قسمت جلگه‌اى از اهمیت خاصى برخوردار است به همین سبب، این استان را «زرخیز» نامیده‌اند. جلگهٔ خوزستان دنبالهٔ جلگهٔ بین‌النهرین است. استعداد خاک و آب و هواى این جلگه براى کشاورزى بسیار مناسب است.
استان خوزستان به دو منطقهٔ عمدهٔ کشاورزى تقسیم مى‌شود: اول؛ مناطق کشت فشرده شامل نواحى شمالى، غربى و مرکزی. دوم؛ مناطق کشت گسترده شامل مناطق کوهستانى و شرق استان. محصولات عمدهٔ کشاورزى استان خوزستان عبارتند از : گندم، جو، برنج، نیشکر، خرما و مرکبات. پس از کشاورزى، دامپرورى در این استان حائز اهمیت مى‌‌باشد. پرورش طیور نیز رایج است. استان خوزستان به جهت مجاورت با خلیج فارس و جریان رودخانه‌هاى بزرگ و پرآب زمینهٔ مساعدى براى پرورش و صید ماهى دارد. صنعت نیز مانند کشاورزى در خوزستان سابقه‌‌اى بسیار طولانى دارد.
در دوران ماقبل تاریخ (دورهٔ عیلامى‌ها) انواع و اقسام ظروف و کوزه‌هاى سفالى در خوزستان ساخته شده است. در دورهٔ ساسانیان خوزستان داراى صنایع مهمى بوده و منسوجات آن نیز معروف و مشهور بوده است، خاصه دیبا و حریر شوشترى، خز شوش و غیره معروف بوده‌اند. صنعت خوزستان به دو گروه تقسیم مى‌گردد: صنایع دستى و ماشینی. صنایع دستى خوزستان خاصه منسوجات و صنعت حریربافى در گذشته رونق فراوان داشته است. بطورى که شهرهاى مختلفى چون شوشتر در بافتن مسنوجات ابریشم مشهور بوده‌اند.
از مهمترین صنایع دستى استان مى‌توان به عبا‌بافى در شهرهاى شوشتر و شادگان، مقنعه (روسرى زنانه) و چفیه (روسرى عربى مردانه) در شهرهاى دزفول و شوشتر، ملحفه (ملافه) در دزفول و شوشتر، جاجیم در شادگان، ورشو در دزفول و نقره‌کارى در اهواز اشاره کرد.
علاوه بر صنایع دستى مذکور تولید فرآورده‌هاى چوبى، نمد مالى، گیوه‌دوزى، سبدبافى، خراطى، نازک‌کارى، قلمزنى و مسگرى نیز رواج دارد. صنایع کارخانه‌اى را مى‌توان برحسب مقدار مصرف مواد اولیه و کیفیت تولید به دو دسته عمده صنایع سنگین و صنایع سبک تقسیم نمود. صنایع سنگین استان عبارتند از:
استخراج و تصفیه نفت مشتمل است بر پالایشگاه آبادان، دستگاه تقطیر مسجد سلیمان و پالایشگاه گاز بید بلند. صنعت پتروشیمى مشتمل بر مجتمع شیمیایى رازى، مجتمع پتروشیمى آبادان، ‌ مجتمع شیمیایى خارک، مجتمع پتروشیمى ایران – ژاپن، کارخانجات نورد و لوله اهواز و ذوب آهن گازى اهواز. صنایع سبک خوزستان عبارتند از: قندسازى، کاغذسازى، بسته‌بندى خرما، صنعت ماهیگیرى و صنعت تولید برق. در خوزستان معادن سرشارى وجود دارد که برخى از آنها از روزگاران گذشته شناخته شده بود و از آنها بهره‌بردارى مى‌‌شده است. اهم معادن شناخته شده عبارتند از: نفت، گاز، ‌ نمک، گوگرد، لاشه آهکى، سیلیس، سنگ‌گچ و سنگ آهک.
استان خوزستان 2

استان خوزستان 2استان خوزستان 2