اخبار گردشگری

تصاویر:میدان سرخ مسکو، یکصد سال پس از انقلاب ۱۹۱۷ روسیه/در حسرت روزهای «سرخ»

پارسا بهمنی:

میدان سرخ میدان جنگ بود؛ میدان جنگ هست؛ جایی که سربازان روسیه چه در زمان تزارها و چه در زمان شوروی از اینجا راهی جنگ می شدند.

میدان سرخ مسکو، یکصد سال پس از انقلاب 1917 روسیه/در حسرت روزهای «سرخ»

به گزارش“توریسم آنلاین”،از خاطرات آن روزها اکنون پیکر لنین مانده و قبر رهبران و بزرگان شوروی. اینک، در سال ۲۰۱۷ میلادی، یکصد سال از انقلاب روسیه، انقلابی که جهان را به لرزه انداخت می گذرد؛ و ۲۶ سال هم از زمانی که حکومت برآمده از آن انقلاب فروپاشید.

در این میدان، که دیوارهای سرخ احاطه اش کرده اند اما، هنوز روسیه شوروی زنده است؛ هنوز شوروی نفس می کشد؛ این را می توان از صفی مشاهده کرد که برای تماشای آرامگاه لنین تشکیل می شود و درازایش گاه به ۵۰۰ متر می رسد. همین طور از انبوه گل هایی که بر روی قبر استالین گذاشته اند؛ بیش از هر رهبر دیگری از شوروی سابق.

آرامگاه لنین آراسته است از سنگ های سرخ تیره؛ چند متر زیر زمین. او به تنهایی در تابوتی شیشه ای و زیر نور سرخ رنگی که بر چهره اش می تابد، خوابیده است. از ۲۶ سال پیش که شوروی فرو پاشیده، او و پیکرش تبدیل شده اند به محل اختلاف نظر روس ها. قدیمی ها می گویند، این جسد باید همین طور بماند؛ آنها گذشته را به یاد می آورند. روزهایی را به یاد می آورند که برای اعتلای شوروی جنگیده اند. هنوز هم فهوای سخنانشان این است که «آن موقع همه چیز منظم بود؛ همه شغل داشتند، همه از امکانات زندگی بهره مند بودند؛ فکر کسی برای خرید خانه و خوراک درگیر نمی شد». نسل جدید اما می خواهد که لنین، نماد خاطرات آن دوره به خاک سپرده شود. «لوکا»، عکاس جوان خبرگزاری اسپوتنیک روسیه که در این سفر من را همراهی می کند، وقتی می بیند دهانم از تعجب سالم ماندن جسد لنین باز مانده می گوید: «این جسد اینجا چه کار می کند؟ این جسد باید زیر خاک باشد».

میدان سرخ مسکو، یکصد سال پس از انقلاب 1917 روسیه/در حسرت روزهای «سرخ»

لنین هنوز همان لنین است؛ همان لنینی که در سال ۱۹۲۴، بیش از ۹۰ سال پیش درگذشت؛ او نقطه جدایی روسیه تزاری از روسیه شوروی است؛ و میدان سرخ شاید محل تلاقی این دو حکومت باشد. او همان شکلی است که در زمان انقلاب بود. با همان ریش پرفسوری و قد کوتاه. پس از او استالین به قدرت رسید و بیش از ۳۰ سال با اقتدار بر شوروی حکومت کرد. وقتی «رفیق استالین» در گذشت، او را هم به شیوه لنین مومیایی کردند و کنار او گذاشتند؛ تا اینکه خروشچف توانست رهبری شورایی را تمام کند و قدرت را به دست بگیرد؛ یکی از دستورهای او، خاک سپاری شبانه استالین بود و تقبیح او در کنگره بیستم حزب کمونیست، برای کشتاری که کرد.

اینک، مردم روسیه دو دسته اند؛ یک عده که او را به مانند گذشتگانش «استالین» به معنای «مرد پولادین» می نامند؛ این ها باید اکثریت روس ها باشند؛ اصلا در زبان روسی اکثریت می شود «بلشوییک». به دستور خروشچف، استالین را پشت آرامگاه لنین، زیر دیوار سرخ کاخ کرملین به خاک سپردند؛ اکنون قبر استالین در کنار قبر دیگر رهبران شوروی قرار دارد و بیشترین گل را مردم بر قبر او گذاشته اند. اصلا در نظر سنجی که مدتی پیش انجام شده، روس ها استالین را بزرگترین شخصیت تاریخ خود نام گذاری کرده اند. هرچند که برخی از جوانان امروز روس از اینکه میدان سرخشان آرامگاه رهبران شوروری سابق، بزرگان آن دوره و محل قرار دادن خاکستر برخی از افراد چون یوری گاگارین در دیوار سرخ باشد، گلایه می کنند.

میدان سرخ مسکو، یکصد سال پس از انقلاب 1917 روسیه/در حسرت روزهای «سرخ»

زلزله روس ها در زمین

روس ها، مردم عجیبی هستند؛ هنوز از اینکه برنده بزرگترین جنگ تاریخ بشر بوده اند به خود می بالند. جنگی که ایران «پل پیروزی» اش بود. این بالندگی را می توان از احترامی دریافت که به سربازان کشته شده آن جنگ می گذارند. از آتش جاودانی که برای آنها روشن کرده اند و دو سرباز همیشه در حاشیه دیوارهای سرخ کرملین در کنار آن ایستاده و نگهبانی می دهند.

از این خوشحال هستند که در جنگی دیگر، ناپلئون را شکست داده اند؛ این همه احساس افتخار البته بیجا هم نمی تواند باشد. آنها برای اولین بار یک انسان را به فضا فرستادند. یوری گاگارین که خاکسترش اکنون در دیوار کرملین، نزدیک آرامگاه لنین و استالین نگهداری می شود. او در ۱۲۰ دقیقه مدار زمین را طی کرد. آنها را تنها نمی توان به توان نظامی و تاریخ سیاسی شان شناخت. روس ها، جهان ادبیات را هم به لرزه انداختند.

گوگول، طرحی نو در ادبیات در انداخت و داستان کوتاه را باب کرد و چخوف داستان کوتاه را به اوج رساند. داستایوفسکی، تولستوی و پوشکین هم که گفتن ندارند. این جریان ادبی حتی در دوره کمونیستم هم ادامه پیدا کرد. چه اینکه ماکسیم گورکی، نویسنده نامدار روس، دوست صمیمی لنین بود و لنین در آخرین ماه های عمرش در نامه به او از «سر دردها و بی خوابی و ناتوانی در فکر کردن» برایش می نوشت. چیزی که در نهایت رهبر شوروی را از پا در آورد. در دوره استالین هم این رونق ادبیات با آثار نویسندگانی چون میخاییل بولگاکف ادامه پیدا کرد؛ با رمان ماندگار «مرشد و مارگریتا» که البته تا ۲۸ سال پس از مرگ نویسنده منتشر نشده ماند. اکنون روس هایی که از میدان سرخ یا از روبروی آسمان خراش های ۷ گانه استالینی می گذرند به یاد این رهبر شوروی سابق می افتند و حس افتخار به آنها دست می دهد.

میدان سرخ مسکو، یکصد سال پس از انقلاب 1917 روسیه/در حسرت روزهای «سرخ»

شاید بسیاری از آنها دوره دو ساله پاکسازی استالینی را که در آن بسیاری بی گناه کشته شدند را به یاد نیاورند. یا این جمله رفیق استالین که «مرگ یک انسان، یک فاجعه است ولی مرگ تعداد زیادی از انسان ها، تنها یک آمار است». آنها البته انگار که خوب می دانند که ماندن در گذشته کافی نیست؛ شاید برای همین است که نگاهشان به آینده است؛ به اینکه دوباره شکوه دوره شوروی را باز بیابند. هرچند برخی روس ها از ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور کنونی روسیه نقل می کنند که یک بار گفته است: «کسانی که برای دوره شوروی دلسوزی نمی کنند، دل ندارند و آنها که تصور می کنند می توان آن دوره را باز گرداند، عقل ندارند».

به رنگ سرخ

سرخ رنگ مورد علاقه روس ها است و نماد زیبایی در فرهنگ این مردم. این را از آجرهای سرخ کاخ کرملین می توان دریافت. همین طور از رنگ سرخ آجرهایی که برای ساخت بناهای پیرامون میدان سرخ استفاده کرده اند؛ از جمله برای کلیسای واسیلی مقدس.

کلیسایی که بر مزار واسیلی قدیس، ساخته شده؛ واسلی درویشی بود که در زمستان و تابستان جز تکه لباسی چیزی به تن نداشت و به خود جرات می داده با تزار به صراحت سخن بگوید و مردم دوستش داشته اند چون دغدغه های آنها را به تزار منتقل می کرده. سرخ محل تلاقی روسیه تزاری و روسیه شوروی هم هست؛ وقتی که رنگ سرخ، رنگ مارکسیسم را برای انقلاب خود انتخاب کردند. اینکه مارکس می خواست رنگ سرخ، رنگ نمادین کارگران باشد تا اگر نظام سرمایه داری حاضر نشد حق کارگران را بدهد، آنها حتی اگه شده با خون این حق را بگیرند. شعار بیانیه کمونیستِ مارکس و انگلس هم شد شعار ملی روس های شوروی «کارگران جهان متحد شوید!». اکنون که ۱۰۰ سال از آن انقلاب سرخ و ۹۹ سال از اعدام نیکلای دوم و خانواده اش به دست ارتش سرخ می گذرد، میدان سرخ نماد تاریخی است که جهان را تکان داد.

اگرچه شاید، جوانان روس آینده ای متفاوت در سر می پرورانند. «آندری» جوان ۳۳ ساله است که در هنگام بازدید از کلیسای واسیلی مقدس او را ملاقات می کنم؛ بر خلاف بیشتر هم میهنانش می تواند انگلیسی صحبت کند؛ اصلا در روسیه پرکاربردترین زبان برای غیر روسی زبان ها، زبان ایما و اشاره است. اینجا کمتر کسی را می توان یافت که انگلیسی بداند و خیلی کم پیش می آید که روی تابلوهای راهنمایی و رانندگی، تابلو مغازه ها و… واژه ای به انگلیسی پیدا شود. آندری جزو آن دسته از جوانان روس است که آرزوی زندگی در کشورهای غربی را داشته و دارند.

هرچند او اخیرا تصمیم خود را تغییر داده چون به نظرش کشورش روند رو به توسعه ای را در پیش گرفته؛ آندری می گوید: «برنامه ریزی کرده بودم که از روسیه بروم و در آلمان ساکن شوم؛ من اینجا معمار هستم و کار خوبی دارم؛ قیمت ها هم مناسب است. در بزرگترین شهر روسیه زندگی می کنم و آقای خودم هستم ولی وقتی این را با آلمان مقایسه کردم، پشیمان شدم. آنجا باید به روستایی کوچک می رفتم و در فروشگاهی کوچک، فروشندگی می کردم برای همین به این نتیجه رسیدم که بهترین کار برای من این است که همینجا بمانم. اینجا که اقتصادش وضع خوبی دارد و بهتر هم می شود».
اکنون روسیه خود را برای جام جهانی آماده می کند؛ زیرساخت هایی که از گذشته فراهم شده را دارد و زیرساخت های تازه ای را هم ایجاد کرده؛ روس ها البته همچنان با گذشته زندگی می کنند؛ این را از روبان های زرد و سیاهی می توان دریافت که برای بزرگداشت پیروزی در جنگ جهانی دوم به آینه و آنتن های خودروهایشان بسته اند. موج تنوع هم به خیابان های مسکو رسیده؛ در خیابان هایی که پیاده راه های بزرگ در میان و ساختمان هایی با معماری قدیم روسی در پیرامون، آن را احاطه کرده اند، راه بندان های سنگینی در جریان است که راه بندان های تهران در برابر آن حرفی برای گفتن ندارند.

خیابان ها اما پر هستند از امروزی ترین و گران ترین خودروهای غربی. بنتلی. جگوار. بنز و بی ام و. شاید نماد این روسیه نو، شهری باشد که آن را مسکو نو نامیده اند؛ شهر کوچکی در نزدیکی مسکو با آسمان خراش های شیشه ای که سرهایشان از ابرها بالاتر رفته و به مسکویی که به معماری خاص خود معروف است، معنای تازه ای از شهر بودن بخشیده است. این تصویر روسیه ای است که دوباره می خواهد سر بر آورد و قدرت خود را نشان دهد یا دست کم، قدرت از دست رفته را دوباره به دست آورد.

+ ۰ مخالفم – ۰