موضوع خیلی ساده است؛ آنقدر ساده که حتی کودکان و مردم عادی کوچه و بازار وقتی آن را بشنوند و بدانند، آهی از ته دل خواهند کشید.
ما گرانبهاترین، متنوعترین و پراهمیتترین اشیای تاریخی و باستانی جهان را داریم که کارشناسان دنیا هیچگاه نمیتوانند روی آنها قیمت بگذارند و سایر کشورها برای داشتن حتی بخشی از آن حسرت میخورند اما در سکوت خبری محض، این گنجینه بشری در حال از بین رفتن است؛ به همین سادگی.
اما به چه دلایلی امکان مراقبت و حفاظت استاندارد و مطلوب این ثروت بی پایان را نداریم؟
نوشاد رکنی رییس اداره اطلاعات فرهنگی و حفاظت فنی موسسه کتابخانه و موزه ملی مَلِک به ما پاسخ میدهد: «یکی از مشکلات سهگانه برای حفاظت آثار بحث مالی است، مثلا نور موزهای امر مهمی در حفاظت محسوب میشود که در دنیا شرکتهای معدود و معروف ایتالیایی و با کیفیت به مراتب پایینتر چینیها آن را تامین میکنند.
وقتی پول ما به تهیه سیستم ایتالیایی نمیرسید با یک شرکت داخلی وارد مذاکره شدیم تا این خلا را پر کنیم. برای تعبیه نور هر شی 10 تا 20 نمونه ساختیم تا به کیفیت مطلوب رسیدیم با وجود اینکه پول نداریم اما دلیلی نمی بینیم که حفاظت را رها کرده و شانه خالی کنیم. کاری که در بسیاری از موزهها میشود؛ به بهانه تحریم یا نداشتن پول به راحتی چشمشان را روی تخریب غیر قابل جبران گنجینهها میبندند.
ما برای خرید کاغذ بدون اسید (acid-free paper) پول نداشتیم، برای اینکه از زمان دولت نهم نایاب شد. در حالی که برای لفاف کردن آثار استفاده از این کاغذ ضروری بود. برای جایگزینی هرچه که به فکرمان میرسید به آزمایشگاههایمان بردیم و تحت آزمایشهای مختلفی چون «پیرسازی» «کُلُر»، «رطوبت بالا» و گرد و خاک قرار دادیم.
سرانجام متوجه شدیم که می توانیم با هزینه های بسیار پایین تر، از جایگزین استفاده کنیم؛ کاغذ متعارف بدون اسید که در همه جای دنیا استفاده می شود جایگزین داشته باشیم؛ «ملافه های پلی پروپیلن» یا همان ملافه یکبار مصرف که در بازار یک توپ آن فقط پنج هزار تومان قیمت دارد.
نتیجه آزمایش نشان داد که اسیدیته این محصول کمتر از کاغذ بدون اسید است، گرد و خاک کمتری جذب می کند علاوه بر اینکه اشیای لاکی را خش نمیاندازد و مقاومت آن در برابر اشعه «یو وی» بیشتر است؛ البته ضعفی هم دارد که در دمای بالاتر از 135 درجه ذوب می شود که ما هرگز در مخازن چنین دمایی را نداریم.
**موزههای ما متخصص حفاظت ندارند!
این کارشناس حفاظت ادامه می دهد: نداشتن امکانات مناسب حفاظت یک بحث است و بحث دیگر این که از همان امکانات محدودی که داریم چطور استفاده می کنیم.
ممکن است من بخواهم در خانه آشپزی کنم اما همه چیز نداشته باشم؛ دستکم میتوانم با امکانات موجود، بهترین غذای ممکن را درست کنم.
کمبود دوم موزهها، «امنای اموال» متخصص است که یا نداریم یا اگر داریم ممکن است همزمان سمتهای مختلف داشته باشند و نتوانند به وظیفه اصلی خود برسند. به این ترتیب حفاظت اموال تاریخی که از نان شب واجب تر است جدی گرفته شود.
این سهل انگاری عمدتا به دلیل نبود فرصت کافی است چون شغل امین اموالی، یک حرفه تمام وقت است نه پاره وقت یا اشتراکی.
شوربختانه در هیچ یک از موزههای ایران کارشناس ویژه حفاظت وجود ندارد؛ کارشناسی با تخصص حفاظت که به مرمت کاری نداشته باشد. به این معنا که روزانه دما، رطوبت، نور، وضعیت مخازن و مرتب بودن همه موارد را به دقت رصد کند و در راستای حفاظت از اموال بتواند حرف مدیرعامل را هم وتو کند به این دلیل که حفظ اصل آثار در مرحله اول اولویت است تا مرمت آن پس از تخریب.
دلیل دیگر هم این است که ما کمی شلخته ایم و در سیستم ایرانی خود طبقه بندی نداریم، کمترین کاری که یک «امین اموال» می تواند انجام دهد این است که اشیا را بر اساس نوع و شرایط نگهداری طبقه بندی کند اما اگر به پشت صحنه بسیاری از مخازن گنجینههای میراثی موزههای کشور بروید خواهید دید که اشیایی با ارزش مالی و تمدنی غیرقابل وصف درهم و برهم رها شده است.
ممکن است من تنها یک سالن در اختیار داشته باشم اما دستکم می توانم آنها را بر اساس نوع نیاز به رطوبت، دما و نور دسته بندی کنم تا بتوانم در آینده آنها را در سالنهای مجزا یا همان سالن اما پارتیشنبندی شده، تفکیک کنم.
با این اوصاف به نظر می رسد صحبتهای مشفقانه «رکنی» از کاستیهای مالی و جذب نشدن متخصصان حفاظت به طور گسترده در ایران خبر می دهد اما آیا رفع این دو ضعف کافیست؟
پاسخ این پرسش را اینطور می دهد: موضوع سوم که از هر دو مساله مذکور مهمتر است به «مدیریت کارآمد» برمی گردد؛ در کنار دو عامل سرمایه و افراد متخصص تمام وقت، عامل کلیدی مدیریتی هم لازم است که ضلع سوم مثلث حفاظت را کامل کند آنگاه اگر اشیای باستانی خوب محافظت شوند ممکن است هیچگاه نیازی به مرمت پیدا نکنند یا در معرض خطر نابودی قرار نگیرند.
** سطح حفاظت اشیای تاریخی در ایران، بسیار پایین است
اما زهرا نیکویی کارشناس مرمت و حفاظت که در همین رشته مدرس دانشگاه نیز هست چنین می گوید: سطح حفاظت اشیای تاریخی در شرایط فعلی ایران، بسیار پایین است، مدیریت درستی وجود ندارد در حالی که اینها علاوه بر میراثی بودن، یک ثروت غیرقابل توصیف فرهنگی هستند.
حتی این حفاظت از مجسمههای میادین و خانههای تاریخی هم صورت نمی گیرد که برخی از آثار نامبرده اگر میراثی هم نباشند، دست کم واجد ارزش های فرهنگی هستند.
وی با توجه به جایگاه استادیاش در دانشگاه در پاسخ به این پرسش که آیا از نظر تعداد به اندازه کفایت کارشناس تربیت کرده ایم، می افزاید: تعداد کارشناسان ما به نسبت آثار، کم است اما از همین تعداد موجود نیز استفاده نمی کنیم.
رئیس اداره حفاظت فنی موسسه َملِک در پاسخ به میزان روزآمدی و استفاده از تجربیات جهانی در این زمینه می گوید: ما مرتب سعی کردیم آیین نامه ها و شیوه نامه های خودمان را در موسسه به روز کنیم اما در سطح کشور تعداد کارشناسانی که به زبان تخصصی این امر مسلط باشند، بسیار کم است. موسسات جهانی مثل «مرکز گتی» (Getty Center) و «ایکوم» (Icom) به طور مرتب شیوه نامه های جدید ارائه می دهند؛ در دانشگاههای معتبر جهانی نیز کنفرانسهای متعددی داریم که باید مورد مطالعه قرار گرفته و از محیط آکادمیک به محیط کاری ما بیاید.
نیکویی درباره تربیت دانشجویان این رشته هم می گوید: چهار دانشگاه سراسری وزارت علوم یعنی دانشگاه های هنر اصفهان، تهران، زابل و هنراسلامی تبریز به ارائه این رشته می پردازند و در دانشگاه آزاد اسلامی هم تا سطح کاردانی رشته حفاظت و مرمت اشیای تاریخی و تزیینات معماری وجود دارد.
رکنی پیشنهاد جالب توجهی هم دارد: دکتر شیرازی، مهندس مهیار یا مهندس محب علی در گذشته استادان بزرگی در زمینه حفاظت آثار تاریخی کشور بودند که برای عملی کردن مبانی نظری ما (دانشجویان) را به دیدن آثار و تجربه آن از نزدیک می بردند؛ آنان استادان دغدغهمندی بودند ولی اکنون در دانشگاههای ما صرفا مباحث نظری مطرح میشود و از تجربه عملی خبری نیست.
من پیشنهاد میدهم اولا دانشجوهای این رشته از سال دوم کارشناسی گرایشهای تخصصی مثل مرمتِ کاغذ، مرمت کاشی و مرمت شیشه بگذرانند.
در ثانی از طریق خبرگزاری ایرنا، اعلام می کنم که حاضریم به دانشجویان حفاظت و مرمت کشور اجازه و خدماتی دهیم تا بخشی از کار دانشگاهی خود را در داخل موزه ما به شکل عملی تجربه کنند.
**در حفاظت آثار ملی با احدی تعارف نکنیم
پای صحبت کارشناسان متعدد میراث فرهنگی که بنشینیم حرفهایی خواهیم شنید از جنس صحبتهایی که در این گزارش آمد و نگرانیهایی که خیلی بی صدا عرق سرد بر پیشانی هر ایرانی خواهد نشاند. خبر مرگ تدریجی گنجینه ملی به مراتب پر اهمیت تر از خبر اول این روزها یعنی سکه و ارز.
ما بدون فوت وقت به استخدام و به کارگیری کارشناسانی احتیاج داریم که دغدغه این کار را داشته باشند و با نهایت جدیت و سختگیری در حفاظت آثار حتی راه مماشات را با مدیران ارشد خود هم ببندند و در مورد حفظ آثار با احدی تعارف نکنند.
زخم حفاظت از ثروت ملی اشیای ایرانی که یک ثروت افسانه ای از نظر مالی، تمدنی و البته فرهنگی است به مُسکـّن فوری کوتاه مدت و داروی بلند مدت احتیاج دارد.
دیر نکنیم… .
گزارش: علی اسدی
فراهنگ**3079** 9053
انتهای پیام /*