اخبار گردشگری

سفر به طبیعت عجیب شگفت‌انگیزترین روستای ایران در بیرجند

می‌گویند ‌وقتی جایی را ندیده باشیم، در ذهن خود تصویر خیالی آن را می‌سازیم؛ تصویری که ممکن است بر پاره‌ای شنیده‌ها و خوانده‌ها شکل گرفته باشد و گاه بسیار دور از واقعیت. می‌گویند بیرجند شهری است با اقلیم خشک و نیمه بیابانی؛ پس نباید انتظار داشت که کلی باغ ‌بزرگ و سرسبز در آن چشم‌نوازی کنند و در هر بلوار و خیابان و کوچه‌ای، ردیف درختان کاج و سرو از دو سو بالا رفته باشند.

روزنامه توریسم نوشت:اگرچه هرگز شنیده نشده است که بیرجند از شهرهای آلوده کشورمان است، اما این حد از پاکیزگی هرگز به ذهنمان خطور نمی‌کرد. این شهر زیبا را واقعاً باید پاکیزه‌ترین شهر ایران دانست، اما تصویری که از مردمان بیرجند داریم، آن قدرها دور از واقعیت نیست. می‌دانیم که یک قرن پیش، وقتی جمعیتش از زیر ده هزار نفر فراتر نمی‌رفت و بیشتر به یک روستای بزرگ شبیه بود تا یک شهر کوچک، مدرسه‌ای به نام شوکتیه داشت که از پیشروترین نهادهای فرهنگی و آموزشی ایران به‌شمار می‌آمد و ۹۰ سال پیش که مردم حتی در شهرهای بزرگ، از فرستادن دخترانشان به مدرسه اِبا داشتند، بیرجند صاحب یک مدرسه دخترانه بود و مجتهد بزرگ شهر، دخترانش را به این مدرسه می‌‌فرستاد تا به مردم بفهماند که علم‌آموزی زنان هیچ تعارضی با آموزه‌های دینی ندارد.

چنین بود که از این شهر، دانشمندان بسیاری برخاستند. از ملا عبدالعلی بیرجندی، ریاضی‌دان و منجم بزرگ سده دهم هجری قمری که یونسکو حتی آیین نکوداشتش را برگزار کرده است، تا خاندان «آیتی» که بزرگانی از علم و ادب را به فرهنگ معاصر ایران معرفی کرد، اما داشته‌های مادی بیرجند زیاد نیست، ولی در عض، مردمانش خوب می‌دانند که همین اندک را چگونه نگه دارند و توسعه بدهند. بیرجندی‌ها طی چند دهه، آشکارا خود را بالا کشیده‌اند و بی سروصدا شهرشان را آباد و آبادتر کرده‌اند و این درست خلاف راهی است که شهرها و نواحی دیگر ایران پیموده‌اند. ۵۰ سال پیش که شاید خیلی‌ها بیرجند را «ده کوره» می‌دانستند، اصفهان «نصف جهان» بود، اما حالا زاینده رودش خشکیده، ده‌ها اثر تاریخی‌اش به کام نابودی فرو رفته و از فرط آلودگی، شهره عام و خاص شده است.

آن زمان که مازندران، دریا و کوه و جنگل و رود و آبشار و تالاب را یک‌جا داشت، بیرجند آن قدر خشک بود که وقتی یکی از مادران بیرجندی نخستین بار با فرزندش به مازندران رفت، ناباورانه پرسید: پسرم! این همه درخت را بالای کوه چه کسی آب می‌دهد؟!
اما حالا که آن دریا و تالاب و رود، بوی تعفن فاضلاب گرفته ‌و آن جنگل، غرق در زباله شده و آن شالیزار جای خود را به ویلاهای بدقواره داده است، بیرجند باغ اکبریه خود را با همان چند درخت کاج و آن عمارت اعیانی، به جهانیان عرضه می‌دارد و به عنوان میراث فرهنگی بشریت در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت می‌کند. اینها همه به همت مردمانی است که آنچه را طبیعت از آنان دریغ داشته، به خلاقیت و پشتکار خود جبران کرده‌اند و صبر و قناعت را جایگرین غرور و بلند پروازی ساخته‌اند.

چهارده و ۱۴ آبشار زیبا: یکی از جاذبه‌های گردشگری، دیدن روستا‌های کوچک و دور افتاده‌ای است که مردمان پاک و ساده‌دلی در آن زندگی می‌کنند؛ مردمانی که هر کدام به روش خودشان، رسم مهمان‌نوازی را در حق مسافران به جا می‌آورند.
در سفر به بیرجند، بدنیست سری به روستای «چهارده» بزنیم. دلیل نامگذاری این روستا، ۱۴ آبشار کوچک و زیبا است که در ارتفاعات «باقران» جاخوش کرده‌اند. نخستین و مرتفع‌‌ترین این آبشار‌‌ها، ۷ متر ارتفاع دارد. برای رسیدن به این آبشار‌های چهارده گانه کافی است راهی بیرجند شوی. در عرض چند دقیقه می‌توانی با عبور از خیابان غفاری و گذر از دانشگاه آزاد و بیدخت، خودت را به دره چهارده برسانی. نخستین منظره، همین روستای چهارده است که با خانه‌های سنگی و کوچه‌های باریک، تو را به تماشا فرا می‌خواند.

خانه‌های کوچک را نظاره می‌کنیم و می‌بینیم چه زندگی‌ ساده‌ای در این خانه‌‌ها جریان دارد. تعداد خانه‌‌ها بسیار کم است و تنها بخش کوچکی از طبیعت را در بر گرفته‌اند. مردمان روستا، با رویی گشاده جواب سلام تو را می‌دهند. تقریباً تمام افراد روستا، کهنسال هستند و در حال بافت سبد‌های حصیری. همه پیر و شکسته، اما با لبانی خندان و دل‌های سرشار از مهر. کسی توضیح می‌دهد که اینجا «چهارده پائین» است و کمتر از ۱۵ خانوار در آن زندگی می‌کنند و شغل همه آنها سبدبافی است. چهارده پائین را که رد کنی، در چهارده بالا، دیگر وسیله نقلیه یاری‌اش را از تو دریغ می‌کند و همان بهتر که دریغ کند که طبیعت تو را برای پیاده‌روی فرا می‌خواند!

تماشای آب و آبشار: بعد از کمی گپ و گفت، مسیر اصلی را برای دیدن آبشار‌‌ها به ما نشان می‌دهند. مسیر کوهستان را در پیش می‌گیریم. هوا مطبوع است و نسیم ملایمی، آرامش ما را بیشتر می‌کند. در طول مسیر، چند چشمه یا به عبارتی، چند قنات کوچک وجود دارد که تو را تشویق می‌کند چند مشت آب به سر و صورت بزنی و رخوت مسیر خاکی را از تن به در و خود را برای دیدن زیبایی‌های طبیعت خدا آماده کنی. یکی از این مناظر زیبا، استخر‌های کوچکی است که از ترکیب آب و نور و درخت و سرسبزی، نمودی از زیبایی خدادادی را به تو هدیه می‌کنند. داخل استخر می‌توانی ترکه‌های بادام کوهی را ببینی که آنها را برای بافتن سبد در آب گذاشته‌اند تا برای مهمان شدن سبد‌‌ها در خانه شما ملایم شوند. آب، مظهر طراوت و سبزی و شادابی است. مسیر از لابه‌لای درختان انار، مزارع گندم، درختان بادام کوهی و درختان دیگر عبور می‌کند و با گذر از مزارع و رودخانه‌‌ها، تو را به تماشای آب و آبشار فرا می‌خواند.

پرسه در دره آبشارها: بعد از گذر از شیبی ملایم، به نخستین آبشار می‌رسیم. آب آبشار آنقدر سرد است که سردی آن تا اعماق وجود آدم رخنه می‌کند. آبشار اول را به حال خود می‌گذاریم و ادامه مسیر می‌دهیم و از راه دره که شیب نسبتاً تندی دارد، به پائین سرازیر می‌شویم. به انتهای دره که می‌رسیم، رودخانه‌ای خروشان و پر آب در حال گذر است و محل مناسبی است برای استراحتی کوتاه. اینجا هم از دود و آلودگی خبری نیست و بهترین موقع است برای اینکه حسابی نفس عمیق بکشیم!
سپس ادامه مسیر می‌دهیم و از یک شیب بلند، خود را به دامنه‌های کوه می‌رسانیم. برای دیدن آبشار‌های دیگر باید این مسیر را ادامه دهیم. حدود یک ربع ساعت که از دامنه کوه بالا می‌رویم، در پائین دست ، دره اصلی را می‌بینیم که آبشار‌های دیگر را در آغوش گرفته است. این دره، عرض نسبتاً زیادی دارد و رودخانه تقریباً پر آبی از آن گذر می‌کند. به دومین آبشار می‌رسیم، آبشاری کوچک که حوضچه‌ای عمیق در پائین دست آن ایجاد شده است. آبشارها، یکی یکی به صف ایستاده‌اند، به فاصله چند ده متر و یکی از یکی زیباتر. دره ساکت است و آرامش بخش، فقط صدای پرنده و صدای آب، گوش را نوازش می‌دهد. صدای آبشار دیگری را نیز از دور دست می‌شنویم، انگار ما را صدا می‌زند تا از راه باز نمانیم!
راهنما می‌گوید که فقط یک آبشار دیگر را می‌توان دید. دیگر آبشار‌‌ها در دل صخره‌‌ها هستند و برای دیدن آنها نیاز به ابزار فنی است. به آبشار دیگر می‌رسیم، آبشاری نسبتاً کوچک با طول ۷متر با آب بسیار سرد، اما برای رسیدن به پای آبشار دیگر، مسیر دشواری در پیش داریم. باید از رودخانه عبور کرد و از صخره کناری به آبشار رسید.
صخره‌ها خیس است و قدم گذاشتن روی هر یک از این صخره‌ها، کمی خطرناک است. پس با احتیاط این مسیر را رد می‌کنیم، به نیت اینکه راه آمده را برگردیم تا بعد از ۲ ساعت پیاده‌روی، دوباره مهمان مردمان مهربان روستا باشیم.

صنایع دستی: سبدبافی، هنری است که مردم خراسان جنوبی آن را نسل به نسل از پدرانشان آموخته‌اند و توسعه داده‌اند. سبد، حاصل سرپنجه‌‌های روستائیان هنرمند بیرجند است. مواد اولیه سبد بافی، ساقه‌‌های دو درخت به نام سافت یا سافترگ (بیدمشک) و درخت بید قرمز است. این دو درخت ساقه‌‌های کشیده‌ای دارند که می‌توان از آنها برای سبدبافی استفاده کرد.

کنار هنرمندان سبدباف: در خراسان جنوبی هر جا که بوته‌‌های بیدمشک یافت شود، معمولاً این نوع سبد‌‌ها تولید می‌شود. در شهر‌‌های مختلفی همچون بیرجند، این سبد‌‌ها را می‌بافند و یکی از مراکز اصلی ساخت آن در بیرجند، روستا‌‌های دو سوی کوه‌‌های باعران است. اگر هوس تهیه این سبد‌‌ها را کردید، جدای این که می‌توانید از بازار تهیه کنید، می‌توانید با سفر به روستای چهارده، هم آبشار چهارده را ببیند و هم با دیدن هنرمندان سبدباف این روستا، روش ساخت سبد‌‌ها را مشاهده کنید و انواع سبد‌‌های بافته شده را از نزدیک ببینید و انتخاب کنید.

سوغات بیرجند: سوغات خاص منطقه بیرجند و خراسان جنوبی شامل زعفران، زرشک، آلوبخارا، عناب، سنجد، بادام، انار، انجیر و انگور است. خراسان جنوبی دومین قطب تولید جهانی زعفران است و به سرزمین طلای سرخ شهرت دارد. درحال حاضر منطقه عمده کشت زعفران به استان خراسان جنوبى که زمانى به قهستان شهرت داشته و امروزه شامل شهرستان‌هاى نهبندان، بیرجند، قاین، گناباد، فردوس و طبس می‌شود، محدود شده است.