اینجا، پیرانشهر است، سرزمین آب و آینه، خطه سبزینههای یشمی رنگِ هزار جلوه و سبزههای زمردین هزار خاطره رها شده در آغوش زیباییهای بکر و خدادادی که یکی از افسانهای ترین نقاط ایران زمین را در خود جای داده است.
روزنامه توریسم نوشت:در طول مسیر تا پیرانشهر، بارها شاهد اتوموبیلهای کاپیتاژ شدهای هستیم که به قصد تفریح و گردش به ایران آمدهاند، اما وقتی کمکم ارتفاع کم میگیریم، صف طولانی کامیونهایی را میبینیم که در منطقه مرزی تمرچین در نوبت گمرک قرار دارند. پیرانشهر صاحب یکی از بهترین منابع سنگهای معدنی گرانیتی است و به همین دلیل بیشتر این کامیونها، بار سنگهای عظیمی را دارند برای صادرات.
پیرانشهر توانسته است گواهینامه سالمترین و پاکترین شهر ایران را هم به دست آورد و حتی در سطح جهان نیز جزو یک صد شهر پاکیزه قرار گیرد.
از مهمترین جاذبههای پیرانشهر، بازارچه این شهر است که در امتداد خیابان امام قرار دارد و بیشتر مسافران به نیت بازدید و خرید از آن به پیرانشهر میآیند. خرید از بازار مرزی پیرانشهر، به خاطر پایین بودن قیمتها و تنوع مارکها، بسیار مورد علاقه خانوادهها و گردشگران است. در عین حال، بازارچه مرزی تمرچین هم یکی از پررونقترین بازارچههای کشور به شمار میرود و سهم عمدهای در ترانزیت کالا دارد.
کوه مرتفع قندیل: کوه بلند بالای «قندیل»، یکی از رشته کوههای زاگرس است که هر ساله بسیاری از کوهنوردان و طبیعتگردان را به درههای سرسبز پیرانشهر میکشاند.
یکی از مهمترین جاذبههای قندیل، چشمانداز بسیار زیبا و بینظیر آبشار خروشان و پر آب «خرپاپ» است که در میان جنگلهای سرسبز «پردانان» جاری است. جنگلهای زیبا، خروش رود، خنکی آب و چندین آبشار زیبا و چشم نواز، از جاذبههای دیگر این منطقه است.
عکسها:عثمان حسن زاده
شگفتیهای خورنج: روستای خورنج در ۳۰ کیلومتری شمال شرقی پیرانشهر و بر سر راه پیرانشهر به مهاباد قرار گرفته است. در مجاورت این روستا، منطقهای پوشیده از سنگهای عظیم و شگفت انگیزی قرار دارد که به طور غیرقابل باوری بر روی هم انباشته شدهاند. انگار دست معماری توانا، این سنگها را این چنین با ظرافت و با شکل و شمایلی شبیه حیوانات، تراش داده تا باغ وحشی سنگی و حیرت آور پدید آید.
با وجود زیبایی خیره کننده این سنگها، اما افسانههای جالبی هم پیرامون آن، زبان به زبان نقل میشود. جالب این است که هر کدام از این سنگها، برای خود نام خاصی هم دارد؛ برد فقه، برد مِلا، برد حاجیله و دهها اسم دیگر که اغلب آن به زبان کردی است.
افسانههای اسطورهای بیشتر در جوار روستای زیبای «خورنجن» شنیده میشود که مجموعه بزرگی از این سنگهای افسانهای را در خود جای داده است؛ سنگهای اعجابانگیزی که با عظمت ناباورانهای، بیشتر به اسطورهای شبیه است تا واقعیتی قابل درک و لمس. این سنگهای افسانهای و فسیلی، اما تاریخی دارند ناپیدا که در پستوی زمان و مکانی رؤیایی، در هالهای از ابهام سردرآوردهاند.
بربال خیال: بر روی قسمتهایی از این سنگها، کندهکاریهایی وجود دارد که از دور چنین به نظر میرسد که با کتیبههای حجاری شدهای روبرو هستیم که از عهد عتیق به یادگار ماندهاند! هر یک از این سنگها در شکل و هیبت خاصی شکل گرفتهاند و در نگاه نخست میتوان به قدمت طولانی آن پی برد، اما عجیب آن است که در پسِ تاریخِ نامعلوم این سنگها، آیا فکر و ذهنی پویا یا دستان پرتوان بشر وجود داشته یا خیر؟ این درحالی است که هنوز به طور روشن مشخص نشده است که این سنگها آیا به وسیله ادوات بدوی و درایت انسانهای نخستین به صورت کنونی درآمدهاند، یا در اثر فرسایش زمین و به مرور زمان. از لحاظ زمینشناسی در این ناحیه، سه منطقه سنگی قابل تشخیص است که عبارتند از سنگهای «گرانیتی»، سنگهای «دگرگونی» و برخوردی از سنگهای «آبرفت» و «تراس» که به صورت اعجاز امروزی درآمدهاند، سنگهایی که چشم از تماشای آن سیر نمیشود.
حقیقت چیست؟ به باور مردم بومی، در گذشتههای بسیار دور، موجودات فرازمینی سفری بسیار موفق به زمین داشتهاند و فرهنگ و تکنولوژی فوق مدرن خویش را در قرون کهن به انسانهای اولیه آموختهاند. باورهای عجیبی که بیشتر به یک افسانه شبیه است.
اما آنچه مسلم است اینکه هنوز با حوزههای باستانشناسی و تاریخی این منطقه، به صورت کارشناسانه و علمی برخورد نشده است و شاید اگر روزی این ناحیه را بروی میز جراحی باستانشناسان و کارشناسان تاریخ ببینیم، گره کور بسیاری از رازها و نهفتههای تاریخ باستانی خورنج گشوده شده و به بسیاری از مجهولات تاریخی پاسخ داده میشود.
یکی از عجایب معمارهای عظیم بناهای باستانی در گوشه و کنار دنیا این است که در بسیاری از موارد، وزن سنگهای به کار رفته در این بناها، به بیش از دهها تن میرسد، اما سئوال این است که انسانهای باستان چگونه موفق به جمع کردن و حجاری و نقش و نگار انداختن روی چنین سنگهای عظیمی شدهاند؟
سئوال این است که این سنگها که به نظر میرسد وزن هر کدام باید بیش از چند تن باشد، از کجا به این منطقه حمل شدهاند و برای چه منظوری در این مکان گردآوری شده است؟ آیا سنگها را موجوادتی فرا زمینی با قدرتی فرابشری جابهجا کردهاند؟ یا سازندگان این بناها به فن آوری پیشرفته موجودات فضایی دسترسی داشتهاند؟ باور این نکته بسیار مشکل است که حتی امروزه نیز بشر با تواناییهای مدرن، برای جابهجایی و حجاری و جمع کردن آنها با مشکل مواجه نشود، درحالی که این سنگهای عظیم را چنان هنرمندانه حجاری کردهاند که نظایر چنین حجاریهایی تنها در بناهای باستانی مایایی و اهرام مصر و معابد یونانی و اینکایی قابل مشاهده است.
مشاهدات سیاح انگلیسی: نخستین کسی که به این افسانه و افسانههای مشابه آن پرداخته و آن را در کتاب خود نقل کرده است، یکی از سیاحان انگلیسی به نام «کرپورتر» است که سال ۱۸۲۰، این حکایت را از یک شیخ مسن چنین نقل کرده است:
«شیخ تصریح کرد که در مسافتی نه چندان دور از دهکدهای که خورنج نامیده میشود، بقایای یک شهر بزرگ است که در آن تعداد بیشماری اشکال سنگی به شکل انسان وجود دارد که در اثر قهر و غضب پروردگار تبدیل به سنگ شدهاند. او من را برای پیدا کردن این ویرانههای عجیب ترغیب کرد و اکنون من برای کشف حقیقت، در کمتر از ۳ فرسنگی شرق خورنج هستم.» بنابر مشاهدات این سیاح، انبوهی ازسنگهای قائم به اشکال نامنظم و به ارتفاع چهارتا پنج پا دیده میشود که هیچ یک از آنها کوچکترین شباهتی به مرد یا زن و یا حتی نشانهای شبیه به آنها ندارند و کسی درباره زمان و دلیل تجمع زیاد آنها در این مکان چیزی نمیداند.